Enviar pesquisa
Carregar
Spinal cord
•
Transferir como DOC, PDF
•
1 gostou
•
724 visualizações
M
mehr92
Seguir
جلسه سوم اعصاب
Leia menos
Leia mais
Denunciar
Compartilhar
Denunciar
Compartilhar
1 de 18
Baixar agora
Recomendados
کنترل اشیا با مغز
کنترل اشیا با مغز
Amir Ghorbanali
عصب
عصب
pouya fardi
Human Physiology
Human Physiology
Behzad Pourabdollah
ساختمان عضله
ساختمان عضله
pouya fardi
سلولهای دستگاه عصبی :نورون ها و نوروگلیا
سلولهای دستگاه عصبی :نورون ها و نوروگلیا
ElhamRouhi
طرز کار سلول عصبی
طرز کار سلول عصبی
ElhamRouhi
Pain neuropathophysiology in dentistry
Pain neuropathophysiology in dentistry
Hadi hoseini
pain neuropathophysiology
pain neuropathophysiology
دکتر سید هادی حسینی
Recomendados
کنترل اشیا با مغز
کنترل اشیا با مغز
Amir Ghorbanali
عصب
عصب
pouya fardi
Human Physiology
Human Physiology
Behzad Pourabdollah
ساختمان عضله
ساختمان عضله
pouya fardi
سلولهای دستگاه عصبی :نورون ها و نوروگلیا
سلولهای دستگاه عصبی :نورون ها و نوروگلیا
ElhamRouhi
طرز کار سلول عصبی
طرز کار سلول عصبی
ElhamRouhi
Pain neuropathophysiology in dentistry
Pain neuropathophysiology in dentistry
Hadi hoseini
pain neuropathophysiology
pain neuropathophysiology
دکتر سید هادی حسینی
عصبف
عصبف
pouya fardi
آناتومی فارمسی.pdf
آناتومی فارمسی.pdf
SayeedHashimHashimin
سیستم عصبی مرکزی
سیستم عصبی مرکزی
Farzaneh Movaseghi
musle1
musle1
Ali Rajabi rajabimohammadabad
زیست شناسی کار کرد گوش
زیست شناسی کار کرد گوش
ehsan gholamzade
Sonography
Sonography
Fardis Nasoori
Cranial nerves .pdf
Cranial nerves .pdf
sayedkamil06
Datakala.com 7040
Datakala.com 7040
Sirous Alaei
Human hand mechanics (in Pashto language) by dr. kalimullah wardak
Human hand mechanics (in Pashto language) by dr. kalimullah wardak
Kalimullah Wardak
سلول های بنیادی به زبان ساده
سلول های بنیادی به زبان ساده
mehrdad izadi
trigeminal nerve
trigeminal nerve
drsajed_m
8 screening
8 screening
mehr92
Stu ig
Stu ig
mehr92
Spin 1 2
Spin 1 2
mehr92
(Cell structure ) mf
(Cell structure ) mf
mehr92
مبانی و اصول اپیدمیولوژی
مبانی و اصول اپیدمیولوژی
mehr92
Neck 93
Neck 93
mehr92
Basic epidemiologic concept
Basic epidemiologic concept
mehr92
Nervous system
Nervous system
mehr92
Final history lecture
Final history lecture
mehr92
(Taxonomy) mf
(Taxonomy) mf
mehr92
(History) mf
(History) mf
mehr92
Mais conteúdo relacionado
Semelhante a Spinal cord
عصبف
عصبف
pouya fardi
آناتومی فارمسی.pdf
آناتومی فارمسی.pdf
SayeedHashimHashimin
سیستم عصبی مرکزی
سیستم عصبی مرکزی
Farzaneh Movaseghi
musle1
musle1
Ali Rajabi rajabimohammadabad
زیست شناسی کار کرد گوش
زیست شناسی کار کرد گوش
ehsan gholamzade
Sonography
Sonography
Fardis Nasoori
Cranial nerves .pdf
Cranial nerves .pdf
sayedkamil06
Datakala.com 7040
Datakala.com 7040
Sirous Alaei
Human hand mechanics (in Pashto language) by dr. kalimullah wardak
Human hand mechanics (in Pashto language) by dr. kalimullah wardak
Kalimullah Wardak
سلول های بنیادی به زبان ساده
سلول های بنیادی به زبان ساده
mehrdad izadi
trigeminal nerve
trigeminal nerve
drsajed_m
Semelhante a Spinal cord
(11)
عصبف
عصبف
آناتومی فارمسی.pdf
آناتومی فارمسی.pdf
سیستم عصبی مرکزی
سیستم عصبی مرکزی
musle1
musle1
زیست شناسی کار کرد گوش
زیست شناسی کار کرد گوش
Sonography
Sonography
Cranial nerves .pdf
Cranial nerves .pdf
Datakala.com 7040
Datakala.com 7040
Human hand mechanics (in Pashto language) by dr. kalimullah wardak
Human hand mechanics (in Pashto language) by dr. kalimullah wardak
سلول های بنیادی به زبان ساده
سلول های بنیادی به زبان ساده
trigeminal nerve
trigeminal nerve
Mais de mehr92
8 screening
8 screening
mehr92
Stu ig
Stu ig
mehr92
Spin 1 2
Spin 1 2
mehr92
(Cell structure ) mf
(Cell structure ) mf
mehr92
مبانی و اصول اپیدمیولوژی
مبانی و اصول اپیدمیولوژی
mehr92
Neck 93
Neck 93
mehr92
Basic epidemiologic concept
Basic epidemiologic concept
mehr92
Nervous system
Nervous system
mehr92
Final history lecture
Final history lecture
mehr92
(Taxonomy) mf
(Taxonomy) mf
mehr92
(History) mf
(History) mf
mehr92
Mais de mehr92
(11)
8 screening
8 screening
Stu ig
Stu ig
Spin 1 2
Spin 1 2
(Cell structure ) mf
(Cell structure ) mf
مبانی و اصول اپیدمیولوژی
مبانی و اصول اپیدمیولوژی
Neck 93
Neck 93
Basic epidemiologic concept
Basic epidemiologic concept
Nervous system
Nervous system
Final history lecture
Final history lecture
(Taxonomy) mf
(Taxonomy) mf
(History) mf
(History) mf
Spinal cord
1.
بسمالالرح نالرحیم دستگاهعصب عصبي دستگاهاز
است عبارتدوعصبي مركز)نخاع و مغز(را مراكز اين كه هايي رشته وبه و يگر يكد بهمر بدنبب باطبنق بامبتمبطبتببيبم ببه انسبان ببدن اعضباي تمبامي .اسبت بيروني محيط با سازش و خارجي و داخلي ارتباطات حفظ و برقراري مسئول عصبي دستگاه . سازند استثناءمفصلي نظيرغضروف آنها از بعضيداخلي ارتباطات و هماهنگي و نظم انسان بدن در .دارند عصببدنراه بهبس بهبب و بودهبب بددبمتع : است پذير امكان 1.سازند مي مربوط بهم را مختلف هاي قسمت بدن تمام در خود دائمي گردش با كه بافتي ميان آب و لنف و خون راه از ( 2بيبمختلف براتباث باءبمنش و بيدهبرس بدنبب بفبمختل بمتهايبقس بهبب خون گردش توسط توانند مي آنها ترشحي مواد كه داخلي ترشحی غدد راه از ( .گردند 3و تر كند اول سيستم دو ، آن با مقايسه در زيرا ، است بدن مختلف دستگاههاي بين ارتباطي وسيله كاملترين و بهترين كه اعصاب دستگاه ( .باشد مي اعصاب كنترل تحت لنف و خون گردش و ها هورمون ترشح آن بر علوه و كرده عمل نارساتر : است محيطي و مركزي بخش دو شامل موقعيت اساس بر بالغ انسان عصبي دستگاه ( الفمركزي بخش[Central nervous system (CNS(]:استخواني مجراي و محفظه يك در كه است هايي قسمت از است عبارت را بربس بهبكاس برهبحف بلبداخ بايبه بمتبقس و نخاع را اي مهره ستون داخل قسمت . اند گرفته قرار ( اي مهره ستون مجراي و سر كاسه )حفره يا مغزEncephalon.نامند مي (بمحيطي بخشnervous system (PNS)] : [Peripheralنام تحت كه است عصبي الياف از اي مجموعه شاملصبصعصتمبام در نقاط بعضي در و اند پراكنده بدن( گره نام به عصبي هاي سلول سلولی جسم از هايي تودهGanglion).دارند قرار راهشان سر بر از محيطي عصبي سيستم12و مغزي عصب زوج31.است شده تشكيل اتونوميك و حسي هاي گانگليون و نخاعي عصب زوج بخش دو به عمل نظر از عصبي سيستمAutonomicوSomaticبطبمحي بمبتنظي بابب باطبارتب در و ارادي بوماتيكبس بشببخ .بودبش مي تقسيم دروني محيط تنظيم با ارتباط در و ارادي غير اتونوميك بخش ولي است انسان بيروناحشا و.است Effectorقلبي عضله و احشايي صاف عضلت اتونوميك سيستم هاي كننده اجرا ولي اسكلتي عضلت سوماتيك بخش هاي كننده اجرا يا ها در اجزايي اتونوميك و سوماتيك بخش دو هر .باشند مي غدد وPNSوCNS.دارند پردههايپوشاننده)ناعMeninges: ( سه اين .ميگويند مننژيت را ها پرده اين بيماري و پوشانده را نخاع و مغز اطراف مننژ پردها يه ل: از بدبعبارتن بلبداخ به خارج ز1صختصس . شامهDura mater) ) 2عنكبوتيه .)Arachnoid ) 3). شامه نرم .Pia mater( شامه سختمننژيال ليه امتداد در مگنوم سوراخ طريق از بال در .باشد مي پرده ترين خارجي ، كلفت و ضخيم ليفي پرده اين :شامه سخت مهره تحتاني لبه سطح در پايين در و دارد قرار مغزS2اطراف غلفي صورت به و يافته خاتمهانتهائي رشته)Filum Terminalis(رانيز ببافت حباوي كبه - اكسبترادورال يبا اپيبدورال فضباي بوسبيله و است نچسبيده استخوان به مستقيما فقرات ستون در شامه سخت .پوشاند مي داخلي اي مهره وريدي شبكه و سست همبند)Internal Vertebral Venous Plexus(اما .دارد فاصله كانال جدار از - باشد ميدر . است چسبيده استخوان به محكم كند مي مفروش را جمجمه دروني سطح تمام كه شامه سخت پرده جمجمه عنكبوتیهبامهبش بختبس بلبمث هم پرده اين .دارد قرار داخل در شامه نرم و خارج در شامه سخت بين كه است شفاف و نازك پرده يك : تحتاني لبه درS2.پوشاند مي را انتهايي رشته بعد به آنجا از و شود مي تمام 1
2.
نرمشامه،ياپردهعروقيبردهبپ بنببي .دارند
قرار آن ضخامت در اي تغذيه عروق ، بوده نخاع بافت مجاورت در مستقيما : ) عنكبوتيه زير فضاي بنام است بزرگي و حقيقي فضاي شامه نرم و عنكبوتيهSubarachnoid space) باعيبنخ – بزيبمغ بايعبم از پر كه ( CSFياCerebro Spinal Fluidبوكبن ،زرد رباط و پوست از بعد ، كنيم فرو شوكي يا خاري زائده دو بين از را سوزني اگر .باشد مي ( تا فضا اين .شود مي عنكبوتيه زير فضاي وارد و كرده عبور شامه سخت از سوزنS2بانيبتحت بهبلب بطحبس در باعبنخ بتيبوق دارد بدادبامتL1 ) ( انتهبايي رشبته نبام ببه باريبك نبوار ،شبود مي تمامFilum Terminalبرهبمه بابت بتهبرش اين .باشد مي آن امتداد درS2در بختبس بطبتوس آن از بدببع و دارد براربق بوتيهبعنكب بربزي بايبفض آن بهبب دارد بهبادام اي بالچهبدنب بتخوانباس تا و شده احاطه شامه بانيبتحت بمتبقس در باييبانته بتهبرش بابراينببن .چسبد ميS2بهبب .است ضخيم مقداري ، شامه سخت توسط شدن پوشيده علت شده ضخيم اعصاب هاي ريشه بين نخاع طرفين در شامه نرم ) اي ببدانهبدن ببانبليگام ببوانببعن وDenticulateببردهبپ ببهبب ( در نخباع وسبيله ببدين و چسببد مبي شبامه سبخت و عنكببوتيه )) اي شامه سخت كيسهDural sac.ماند مي آويزان 2
3.
ناع)شوكيSpinal cord: ( در
كه است مركزي اعصاب دستگاه از قسمتي شوكي نخاع3/2بلبفاص بدبح در .بتباس بهبگرفت براربق ها مهره ستون استخواني مجراي فوقاني بينL1وL2شود مي ختم)نميرسد دنبالچه و خاجي استخوان به(مردان در شوكي نخاع طول .45بانبزن در و متر سانتي42بتربم بانتيبس عرضي قطر از كمتر آن خلفي قدامي قطر و نيست گرد كامل آن مقطع .دارد قطر متر سانتي يك و بوده.بدبباش مي آنبابت بومبمگن بوراخبس از inferior border–ِ.است النخاع بصل امتداد در مرزي هيچ بدون بال در .دارد امتداد كمري اول مهرهتشكيل محل در ) گردني ناحيه در ) ( گردني اتساع بنام اتساع يك ( بازوئي شبكهCervical enlargmentببكهبش بكيلبتش بلبمح كه )نيز كمري و اي سينه پاييني ناحيه در و ))كمري اتساع يك ( است ساكرال لومبوLumbar enlargment.شود مي ديده،پايين درباعبنخ. شبود بيبم بكبباري برعتبس بهبببكبيسبانتي مترانتهائيانتهايي مخروط را شوكي نخاع)Conus medullaris(نامند ميادامه درانتهايي مخروطكهندارد وجود نخاع،اي بتهبرشاز جنسشامه نرمطول به انتهايي مخروط دنبال به20انتهايي رشته نام به متر سانتي)Filum Terminal(بايينبپ برفبط بهبب كه دارد وجود .چسبد مي اي دنبالچه استخوان به و يافته امتداداز عهاي مجموعصبي هاي رشتهبامبن بهبب انتهائي رشته اطراف در نيز)) صبصاس دمCauda quinae.دارد قرار : نخاع خارجي نماي شكل به خاكستري ماده آن عرضي درمقطع كه است رنگي سفيد عصبي طناب نخاعHسطح .دارد قرار آن اطراف در سفيد ماده و وسط در .دارد شيار چندين و نيست يكنواخت نخاع خارجي ) (قدامي مياني شيارAnterior median fissure. دارد قرار جلو در وسط خط در و بوده عميق شيار اين ) خلفي مياني شيارPosterior median sulcusبزحمت و عمق كم شيار اين (ديدهمي.شود ) طرفي قدامي شيارAnterolateral sulcus)(قدامي ريشه خروج محل دارد قرار مياني قدامي شيار طرفين در (Ventral rootاعصاب .است نخاعي )(طرفي خلفي شيارPosterolateral Sulcus) )خلفبي بهبريش ورود بلبمح و اسبت خلفبي ميباني شيار طرفين درDorsal rootاعصباب .باشد مي نخاع به نخاعي نخاع از31.دارند اتصال نخاع به مذكور شيارهاي در اعصاب اين هاي ريشه كه شود مي خارج عصب زوج نخاعي اعصابSpinal nerves)( 31) خلفي ريشه :آيند مي بوجود ريشه دو از كه دارد وجود نخاعي عصب زوجDorsal root)بداميبق بهبريش و بودهبب حسي كه (Ventral rootنام به حسي گانگليون يك حسي ريشه هر مسير در .است حركتي كه (Dorsal or Spinal ganaglionحسي هاي نورون حاوي كه - بيبطرف بيبخلف بياربش بقبطري از آن مركزي زوائد و بدن سطح حسي هاي گيرنده به ها نورون اين محيطي زوائد .دارد قرار - است قطبي يك عببور شبامه سبخت از جبداگانه طور به و گذشته نخاع اطراف عنكبوتيه زير فضاي از حركتي و حسي ريشه دو اين .شود مي آن وارد نخاع بيبم بكيلبتش را باعيبنخ بببعص و بدهبش بقبملح هم به آن نزديك يا اي مهره بين سوراخ در و كنند مي نخاعي اعصاب بندي تقسيم .است حركتي و حسي فيبرهاي از تركيبي نخاعي عصب بنابراين دهند؛ :از عبارتند و است اي مهره بين هاي سوراخ از ها آن خروج محل براساس 8:گردني عصب زوجCervical 12:پشتي يا اي سينه عصب زوجThoracic or Dorsal 5:كمري عصب زوجLumbar 5:خاجي عصب زوجSacral :اي دنبالچه عصب زوج يكCoccygeal 3
4.
گردني نخاعي اعصابC1-C7عصب
و شوند مي خارج خود همنام مهره بالي اي مهره بين سوراخ ازC8و بيبگردن بمبهفت برهبمه بنببي از .شوند مي خارج خود همنام مهره پايين اي مهره بين سوراخ از نخاعي اعصاب بقيه .كند مي عبور اي سينه مهره اولين خبارج اي برهبمه بنببي سبوراخ از عرضي طور به نخاعي اعصاب و كرده اشغال را اي مهره كانال تمام نخاع ،جنيني دوره سوم ماه پايان در در بالتربب بطوحبس به نخاع و كنند مي رشد نخاع از تر سريع شامه سخت و ها مهره ستون ، آن سن افزايش و جنين بيشتر رشد با .شوند مي مهره سطحL3بين ديسك سطح در و (تولد موقع )درL2-L1در بهبك باعيبنخ بابباعص بتبجه ترتيب بدين .كنند مي نشيني عقب بلوغ سن در كبه طبوري بهبب .بدبكنن مبي طبي باوتيبمتف مسبيرهاي پايين به بال از بلوغ سن در ،باشد مي مستقيم و عرضي صورت به جنيني دوره در ابتدا اي برهبمه بنببي بوراخبس از بابت بدبكنن بيبم بيبط بريبت بلبماي مسير تدريجا ،رسند مي پايين به چه هر و عرضي بالتر مقاطع در گردني اعصاب مسير .شوند خارج مربوطه3انتهاي به كه انتهايي رشته اطراف در و است عمودي تقريبا اي دنبالچه و خاجي اعصاب و كمري آخر عصب سطح در نخاع تحتانيL1اسب دم نام به عصبي دسته يك جمعا ، است آويزانCauda equinaبابت ببباس دم بابباعص بنباي .دهند مي تشكيل مهرهS2بنببي بوراخبس از و بدبان بدهبش بيدهبپوش بامهبش بختبس بطبتوس بعد به آن از و بوده شناور نخاعي مغزي مايع در عنكبوتيه زير فضاي در از .شوند مي خارج مربوطه اي مهرهS2استخوان به و يافته ادامه شامه سخت از پوششي با همراه كه دارد وجود انتهايي رشته فقط پايين به .شوند مي متصل دنبالچه و برگشته نخاع مجراي بداخل سمپاتيك از اي شاخه همراه به كه شده جدا اي شاخه آن قدامي ريشه از يا (تقسيم از قبل )نخاعي عصب هر از .دهد مي عصب را نخاع هاي پرده و عروق )(قدامي شاخه دو به ، شود مي خارج اي مهره بين سوراخ از كه نخاعي عصب يكVentral rami(خلفي وDorsal ramiبيبم بيمبتقس ( بايبه باخهبش بيبول .دهند مي عصب را تنه و گردن خلف عضلت و پوست ،باريكتر خلفي هاي شاخه .هستند حركتي – حسي دو هر كه گردد .دهند مي تشكيل مختلف هاي قسمت در را عصبي هاي شبكه هم با ، آمده جلو طرف به و بزرگتر قدامي Ventral rami:دهند می تشکيل را مختلفی های ساختمان زير اعصاب C1-C4گردني شبكه :C4-T1بازويي شبكه : T1-T12. دهند مي عصب را سينه و شكم قدام عضلت و پوست اي دنده بين اعصاب صورت :به T12-L4كمري شبكه :L5-S4ساكرال شبكه :S5-C0اي دنبالچه شبكه : زنجيره طرف هر در ها مهره ستون تنه خارج و جلو دراز بهبك دارد وجود سمپاتيك هاي گانگليون از ايC1. دارد بهبادام باجيبخ باحيهبن بابت ) بفيدبس باطيبارتب شباخه بقبطري از و بدهبش نخباعي بببعص وارد بداميبق بهبريش بقبطري از بوندبش مبي بروعبش طرفبي باخبش از كه عصبي الياف Preganglionicاي باخهبش بقبطري از ها نورون با سيناپس از پس آنجا در و روند مي سمپاتيك گانگليون به و شده خارج نخاعي عصب از ( خاكستري رابط بنامPost ganglionicبطبراب بايبه باخهبش و بفيدبس و دار بنبميلي ، بفيدبس باطيبارتب باخهبش . گردند مي بر نخاعي عصب به )( دارد هم سمپاتيك الياف ، حركتي و حسي هاي رشته بر علوه نخاعي اعصاب بنابراين .اند فته يا تشكيل ميلين بدون هاي رشته از خاكستري .دهد مي عصب را عروق مستقيما يا و است پوست عروق و غدد و كننده راست عضلت و عروق رساني عصب مسئول كه در نخاع تحتاني انتهايL1-L21از و داشته قرارL1بين اي ضايعه اگر و نداريم شوكي نخاع پايين بهL3وL4بدبافت باقباتف تر پايين يا و .است نرسيده آسيب نخاع به كه هستيم مطمئن طببرف به نخاع ظاهرا ، جنين تكامل با نيست هماهنگ فقرات ستون با نخاع رشد چون ولي دارد ادامه خاجي انتهاي تا شوكي نخاع جنين در سطح در آن تحتاني انتهاي تولد موقع در ، آمده بالL3بايعبم چبون ، بوادبم تزريبق و نخباعي بيحسبي ايجاد يا نخاع مايع كشيدن براي . است به نخاعي مغزيS2از را سوزن بايد رسد مي همL2بيبم فرق مختلف سطوح در نخاع پهناي يا قطر .نبيند آسيب نخاع تا كنيم فرو پايين به .آورند مي بوجود را كمري و گردني هاي برجستگي و شده بيشتر كمري و گردني ناحيه در نخاع قطر .كند 4
5.
درماتومDermatome: بهبب باعبنخ بگمانبس
بربه بهبك بمبداني بيبم .نامند درماتوم .شود مي دهي عصب نخاعي عصب يا نخاعي قطعه يك وسيله به كه پوست از اي ناحيه و بوازيبم بدهايببان بورتببص تنه درماتومهاي .است ارتباط در متامر يك با درماتوم هر اين بنابر .نامند «»متامر آنرا عصب جفت يك اضافه خاص درماتوم يك بطوريكه داشته همپوشاني حالت تومها درما .دارند قرار طولي باندهاي صورت به تحتاني و فوقاني اندامهاي درماتومهاي .نمود قطع را مجاور نخاعي عصب سه اقل حد بايد پوستي سگمان يك كامل حسي بي براي .دارد ارتباط تر پائئن و بال سگمان با روي چكبش بكبي زدن مثبل ؛ كننبد بيبم بتفادهباس تانبدوني استخواني رفلكسهاي از عمقي هاي حس براي .است سطحي حس به مربوط درماتوم كشككي رفلكس به مربوط و شده راني سر چهار عضله انقباض به منجر كه كشكك رباطL2-L4بابب بيلبآش تاندون رفلكس .باشد ميS1,S2 .است مرتبط 5
6.
ساختمانداخليناع .است شده تشكيل
آن اطراف در سفيد ماده و مركز در خاكستري ماده از مغز خلف بر نخاع عرضي مقطع در سفيد مادهWhite Matter: ,طناب يا ستون سه به طرف هر كستريدر خا ماده و نخاعي شيارهاي توسط نخاع سفيد مادهfuniculus) (Columnتقسيم طرف هر در .شود مي 1.Anterior Column.است طرفي قدامي و قدامي مياني شيار بين 2.Posterior Column.است طرفي خلفي و خلفي مياني شيار بين 3.Lateral Column.است طرفي خلفي و طرفي قدامي شيار بين نام به نوروگليا جنس از اي ديواره وسيله به خلفي طناب دوPosterior Septumخلفي مياني شيار عمق از ديواره اين .دارند فاصله هم از سفيدسس رابط نام به سفيد ماده از اي باريكه وسيله به قدامي طناب دو .دارد امتداد خاكستري ماده تاwhite commissure.سدسمربوطن سمسه سهسب .ندارند ارتباطي هم با طرفي و خلفي هاي طناب كه صورتي در دارند ارتباط هم با طرفي و قدامي هاي طناب )خاكستري مادهGray matter(: شكل به خاكستري ماده نخاع در است شده تشكيل خوني عروق و نوروگليا ، زوائدشان و عصبي هاي سلول مجموع ازHاز كسسه است لتين نظسر در نيمسه دو را نخساع اگسر .اسست شسده احساطه سفيد ماده توسط كه ،است شده تشكيل مركزي رابط يك و قدامي شاخ دو و خلفي شاخ دو يا خلفي شاخ يا ستون از نيمه هر خاكستري ماده ، بگيريمPosterior horn or Columnسداميسق ساخسش ساسي ستون ،Anterior horn or Columnمركزي كانال مركزي رابط درون از .است شده تشكيل مركزي رابط وCentral Canalسهسك رابط اين از قسمتي .كند مي عبور (سداميسق سطسراب است كانال جلو درAnterior gary Commissure) (سيسخلف سطسراب ستساس سالسكان سفسخل در سهسك سمتيسقس )وPosterior gray Commissure.كند مي وصل هم به را قدامي طناب دو كه دارد وجود سفيد رابط ، خاكستري قدامي رابط جلو در .دارد نام شده تشكيل قاعده و گردن ، سر بخش سه از جلو به عقب از و دارد ادامه طرفی خلفي شيار تا آن انتهاي و است كشيده و تيز نوك خلفي شاخ )ژلتيني ماده به و بوده شفاف سر بخش خلفيترين .استSubstantial gelatinosa.است موسوم ( سيسم سرسميس را طرفي و قدامي سفيد طناب بين ارتباط و دارد نخاع محيطي قسمت تا توجهي قابل فاصله و است تر پهن و كوتاهتر قدامي شاخ طرفي قدامي طناب ، طناب دو اين به مجموعا و كندAnterolateral Columnشسده تشسكيل قاعسده و سر بخش دو از قدامي شاخ .ميگويند سريسكم اول سهسقطع دو و اي سينهسس ساتسقطع در خلفسي و سداميسق سايسه شاخ قاعده بين .استT1-L2)(سيسطرف شساخ نسام سهسب ستگيسبرجسLateral Horn.است نخاعي سمپاتيك مركز كه دارد وجود : خلفي شاخ عصبي گروههاي اين است كمري و اي سينه قطعات به محدود ديگر دوتاي و نخاع طول تمام در آنها از بعضي كه دارد وجود نورون گروه چند خلفي شاخ در : از عبارتند جلو به عقب از ها هسته -Nucleus posteromarginal.است حرارت و درد راه دوم نورون حاوي و دارد قرار خلفي شاخ راس روي : ) ژلتيني -مادهSubstantia gelatinosaسافتسدري را لمس و حرارت و درد حس و دارد قرار نخاع طول تمام در و خلفي شاخ راس در : ( .شود مي تعديل بالتر مراكز توسط محل اين در احساسات اين .كند مي ) اصلي هسته -Nucleus Propriusسقسدقي سسسلم و ارتعاش ، حركتي ، وضعي حس و دارد وجود نخاع سراسر در فوق هسته جلوي در : ( .كند مي دريافت را ) پشتي يا كلرك هسته -Clark’s nucleusقطعات در هسته اين و است خلفي شاخ قاعده مديال در : (C8-L3بسا و شسود مسي يسافت نخاع . است ارتباط در عمدتا روند مي مخجه به كه راههائي و ناخودآگاه عمقي حس احشايي هسته -Visceral afferentقطعات در و فوق هسته خارج در :T1-L3.باشد مي احشايي حس با ارتباط در و دارند وجود 6
7.
قدامي شاخAnterior Horn: ستساس
قطبي چند و بزرگ اكثرا قدامي شاخ هاي نورون . است شده تشكيل قاعده و سر بخش دو از و است حركتي كامل و تر پهن و كوتاهتر )سلنيسعض دوك سايسه سدهسگيرن سهسب گاما هاي نورون آکسون .دارد وجود رابط هاي نورون و گاما و آلفا حركتي هاي نورون آن در وMuscle spindle.كنند مي شركت رفلكس قوس در هم رابط هاي نورون و دهند مي عصب اسكلتي عضلت به آلفا هاي نورون آکسون (و قدامي شاخ عصبي گروههاي: پيكري -حركتي ، قدامي سرشاخ هاي نورون : قدامي سرشاخSomatomotor: دارند قرار گروه سه در و است 1.Medial Group.دهد مي عصب تنه و گردن اسكلتي عضلت به و دارد وجود نخاع قطعات اكثر در 2.Central groupقطعات در گردني ناحيه در دارد وجود لومبوساكرال و گردن قطعات برخي در كهC3-4-5فرنيك هستهPhrenicرا در و دهد مي عصب ديافراگم عضله به كه سازد مي5يا6هسته گردن فوقاني قطعهaccessoryو سترنوكلوئيدساس سلهسعض سهسب سهسك دارد قرار قطعات در كه لومبوساكرال هسته و دهد مي عصب وتراپزيوس ماستوئيدL2-S1.است ناشناخته و دارد قرار 3.Lateral group.دهند مي عصب تحتاني و فوقاني اندام عضلت به و دارند قرار لومبوساكرال و گردني قطعات در )فوقساني حركستي نورون آن به كه اوليه نورون طريق از و شود مي صادر مغز حركتي قشر از حركتي فرمانUMNيساUpper Motor Neuron) تحتاني حركتي نورون يا و ثانويه نورون كه قدامي شاخ حركتي هاي نورون با سيناپس از بعد و رسد مي نخاع به گويند می ( Lower Motor Neuron= LMNسودسش سيسم سادسايج سداميسق ساخسش در اغلب نخاعي ضايعات .روند مي بدن عضلت به شوند مي خوانده ( سوعسن از سايعهسض سنساي .سدسكنن سيسم سهسحمل سترسبيش محل اين به ها ويروس .است بيشتر منطقه اين خونرساني چون (اطفال فلج مثل )LMNسيسم .باشد احشايي ، بخش اين هاي نورون : قدامي شاخ قاعدهVisceromotor.گردند مي ادغام طرفي شاخ با و هستند طرفي شاخLateral Hornقطعات در و قدامي و خلفي شاخ قاعده فاصل حد در :T1- L2,3سدهسش سكيلستش هسته گروه دو از و دارد قرار : است 1.Intermediomedial.دارد قرار مركزي كانال نزديك و مديال قسمت :در 2.Intermediolateralساييساحش ستيسحرك سروهسگ سنساي هساي سورونسن .سدسكن سيسم سادسايج را سيسطرف ساخسش ستگيشسبرجس و ستساس سيسقبل خارج در : Visceromotorقطعات در و هستندT1-L2,3ساتسقطع در و باشند مي سمپاتيك اي عقده پيش الياف منشاءS2,3,4سنساي از سابهيسمش سروهسگ .باشند مي پاراسمپاتيك اي عقده پيش الياف منشاء كه دارند وجود ها سلول Rexed Lamina Rexedبه را نخاع خاكستري ماده10Laminaتقسسيم :است كرده Lamina Iقسسسسسمت سسسنسيتريت خلف :Dorsal hornو Lamina IXقسمت يترينت قدامVentral horn.است Lamina X.است مركزي كانال اطراف در : Lamina I-VIدر :Dorsal hornو دارد سسسسرارسق از را حسسسي تحريكسساتDorsal root.يكنسسدت م دريسسافت لهايت سلوسس روي سدسهانت آمد مغز ديگر مناطق از كه فيبرهايي سايسلمين ساسلميناه سنساي در .سدسيگذارنت م اثر لميناها اينII , IIIهسته به مربوطgelatinosaSubstantiaدرد حس و .يكندت م دريافت را حرارت و 7
8.
Lamina VIIستهسهس دو
هسر ساويسح و سودسيشت م سيدهسكش سمسه سداميسق ساخسش تا و دارد قرار نخاع مياني منطقه در :Clark , Intermediolat .يباشدت م Lamina VIII.فرستند مي نخاع ديگر طرف به ارتباطي نهايت آکسو كه است نهاييت نورو حاوي و است قدامي شاخ در : Lamina IXاست قدامي شاخ به منحصر :وحاويناهايه نوروحركتآلفاوگاماستكهآکسونآنااز طريقVentral Rootبهعضل ت.يروده م مادهسفيد)White matter( و دارد سرارسق ستريسخاكس سادهسم سرافساط در نخاع سفيد ماده .است شده تشكيل خوني عروق و گليال بافت ، عصبي الياف مجموعه از سفيد ماده ) عصبي راه به كه است شده تشكيل عصبي دستجات از اي مجموعه ازtractياFasciculusآکسسون حقيقست در راههسا سنسست.ايساس موسسوم ( سدسرون سیسم سزسمغ طرف به و ل با سمت به نخاع از که راهها از بعضي مثال بطور .باشند مي عصبي سيستم به خروجي يا و ورودي اعصاب راهها گونه اين نمونه که نامند مي صعودي راههاي عنوان تحت راspinithalamic tractسهسب سالسب مراكز از نيز ديگر راههاي .باشد می يا مغزي قه سا در مغزي اعصاب هاي هسته يا و نخاع به نزولي راه عنوان به و رفته تر ئين پا قسمتهايbrain stemسهسك سوندسش می وارد : باشد مي زير شرح به راهها اين بندي تقسيم .باشند مي كورتيكونوكلئار و كورتيكواسپينال راه شامل مثال طور به ها اين 8
9.
) صعودي هاي
راهAscending Tract: ( ) حسي هاي گيرنده طريق از بيرون دنياي با ارتباطSensory receptorسهسب و سوندسش سيسم شروع ها گيرنده از حسي راههاي .شود برقرار ( جسسم .سدسان سدهسش سكيلستش سورونسن سسه از شكل ترين ساده در صعودي راه .شوند مي منتقل مركزي عصبي سيستم به ها نورون سري يك وسيله نخاع خلفي ريشه گانگليون در دارند قرار سر ناحيه سطح زير در كه بدن از قسمتهايي سلوليDorsal root ganglia.دارد قرار اول نورونT، ها حس اين حاوي هاي آکسون مركزي ی زائده و دارد اتصال ها گيرنده به آن محيطي ی زائده و است شكل شوند مي تقسيم نزولي و صعودي هاي شاخه به خلفي شاخ رأس در و شوند مي نخاع وارد نخاع خلفي ريشه طريق از دسته در وDorsolateral tract of Lissauerو كنند مي سيناپس خلفي شاخ در دوم نورون با اول نورون آکسون اين .كنند مي شركت سهسب سيدنسرس از پس .كند مي صعود و رفته مقابل طرف به مركزي كانال جلو سفيد ماده از عبور با (راهها از بعضي در ) دوم نورون آکسون سزسمغ سرسقش سيسحس ساطقسمن سهسب هم سوم نورون آکسون .نمايد مي سيناپس دارد قرار تالموس در لً د معمو كه سوم بانورون بالتر عصبي مراكز :شوند مي تقسيم گروه سه به كنند مي منتقل كه حسي نوع اساس بر ها گيرنده اين .شوند مي منتقل 1سطحي احساسات (Extroceptiveاول سورونسن .سدسدارن سرارسق ستسپوس ضخامت در كه باشد مي خام لمس و درد ،حرارت هاي حس شامل : ی هسته در خلفي شاخ سر در ها حس اين دوم ونورون نخاعي گانگليون در ها حس اينSubstantia gelatinosaآکسون .دارد قرار اً دتعمد راه تشكيل با تقاطع از پس دوم نورونSpinothalamicيا طرفي قدامي طناب درanterolateralسوسستسالمس سهسب و سدسكن سيسم سعودسص ساعسنخ سقسطري از سهسلمس حس عبارتي به .باشد مي حرارت و درد ،لمسه حس ترتب به عقب به جلو از راه اين در ها حس صعود ترتيب .رود مسي راهanterior spinothalamicراه سقسطري از حرارت و درد حس و نخاع قدامي طناب درlateral Spinothalamicسيسطرف سابسطن در .كنند مي صعود نخاع درد سسسحPainراه در :Lateral Spinothalomicساسي سريعسس سوزنيسس درد : سدسكن سيسم ستسحرك سيرسمس دو ازSharp painستهسهس درVPL ساسي سيسسوزش درد اما ؛ شود مي مخابره مغز حسي قشر به سپس و گرديده ختم تالموسBurning painدر و رود سيسم سبكسمش سكيلتستش سهسب سردسف در ستيسفوري ساسساحس سكسي و سدسكن مي آگاه جراحت يك وجود از را شخص ها پيام اين .كند مي تحريک و فعال را عصبي سيستم كل نتيجه .كند مي ايجاد 9
10.
ساسي ديانسفال بطني
دور ناحيه هاي نورون آکسون كه داده نشان تجربه :درد كنترل سيستمPreventricularساتسقن سرافساط ستريسخاكس سادهسم و و سالينسانكف سامسن سهسب سنسمرفي سبهسش سبستركي دو و سدهسآم نخاع به رتيكولواسپينال راه طريق از مغز ساقه مياني خط در واقع هاي هسته و سيلويوس ماده شدن آزاد مهار طريق از كه كنند مي ترشح اندورفينP...شوند مي درد تخفيف باعث نخاع خلفي شاخ در 10
11.
تئـوري طـريق از
درد تخفيـف هم سوزنـي طب درgate controlـارـفش و لمس اطلاعات حاوي هاي نورون ترتيب بدين ،شود مي ااعمـال .شوند اسپاينوتالميك راه طريق از دردناك هاي محرك انتقال مهار بااعث توانند مي ارتباطي هاي نورون با سيناپس طريق از ناحيه يك لمسه حسTouch.شـود ـيـم فشار مختلف درجات تا مليم جلدي تحريك يك شامل تحريك شدت به بسته و دارد اي پيچيده ماهيت حس اين : :دارد وجود لمسه حس نوع دو 1ساده لمس -simple touchراه طريق از كه .باشد مي فشار از كمي درجات با تماس حس شامل :anterior spinothalanicـيـم منتقل .شود 2دقيق لمس -Tactile discriminationـاويـح ـايـه ـونـباشد.آکس مي اشيا شكل و سايز و هم به نزديك نقطه دو تشخيص شامل حس اين : ـاخهـش دو ـهـب ـائرـليس ـتهـدس در نخاع به ورود از بعد دقيق لمس ـيـنزول ـايـه شاخه .شود مي تقسيم كوتاه نزولي و بلند صعودي هـاي سـلول بـا سـيناپس بـا و رفتـه نخـاع تـر پـايين قطعـات بـه ؛ كند مي شركت ها رفلكس تشكيل در قدامي شاخ و اي واسطه وارد ـسـرفلك ـكيلـتش ـرـب اعلوه ـدـبلن ـعوديـص ـايـه ـاخهـش ـاـام و گراسيليس دستجات طريق از و شده طرف همان پشتي طناب ـولـط ـامـتم در ـيليسـگراس ـتجابـدس .ـودـش مي منتقل كونئانوس تحتـاني انـدام و تنـه تحتـاني نيمه حس حاوي و دارد ادامه نخاع از ـاتوسـكونئ ـتهـدس اما استT6ـاويـح و دارد ـودـوج ـالـب ـهـب .باشد مي فوقاني اندام و تنه فوقاني نيمه حس يـك توسـط و دارد قـرار گراسـيليس خـارج در كونئـاتوس دسته ـلـبص به صعود از پس دستجات اين .گردند مي جدا هم از تيغه و گراســيليس هــاي هســته در موجــود دوم نــورون بــا النخــاع دوم ـورونـن ـونـآکس و كنند مي سيناپس النخاع بصل كونئاتوس يا داخلي قوس الياف نام به مذكور هاي هسته از خروج از پس internal arcuate fibersدر و ـدـگذرن ـيـم ـطـوس ـطـخ از ) حسي الياف تقاطع محلSensory decussationيـا داخلـي نـوار دسـته مقابـل طرف در و كنند مي تقاطع مقابل طرف الياف با (Medial 11
12.
lemniscusكپسـول خلفـي ـازويـب
طريـق از و خـارج تـالموس از سـوم نـورون آکسون و رفته تالموس به صعود با كه دهند مي تشكيل را يا مركزي خلف شكنج ناحيه به داخليprecentral gyrus.رود مي مغز در هسته الياف برخيCuneatusراه طريق ازCuneocerebellarاز را ـاتـاطلاع و ـدـرونـ ـيـمـ ـهـمخچـ بـه و شده مخچه تحتاني پايك وارد ـسـلم ـسـح ـزـج ـهـب دارد ـودـوج ـاعـنخ در سطحي هاي حس تمام دوم شدهنورون گفته مطالب به توجه بـا .نمايند مي منتقل غيرادراكي طريق .باشد مي النخاع بصل در كـه دقيـق بيماريSyringomyeliaجلــوي از كه خام لمس و حرارت راه پس .شودَو مي تخريب نخاع مركزي كانال اطراف خاكستري ماده اعللي به : .شوند مي سوختگي دچار اغلب افراد اين .ماند مي باقي دقيق لمس ولي ؛ رود مي بين از كنند مي اعبور مركزي كانال اعمقي احساساتProperioceptiveـدنـبـ از ـاييـهـ ـمتـقس ـوركليـبط و ـاـه تندون ،اعضلت و مفاصل ،ها استخوان به مربوط اعمقي حس : .آيد مي بـوجود مـزودرم از كـه است شود مي تقسيم دسته دو به اعمقي حس خودآگاه اعمقي الف-حسConciousnessو ـاـه ـدامـان وضعيت توانيم مي ما بدينوسيله و رود مي مغزي قشر به و است درك قابل ما براي : .ميشود حمل كونئاتوس و گراسيليس دستجات توسط كه است دقيق لمسه حس همانند حس اين مسير دهيم تشخيص فضا در را بدن ناخودآگاه اعمقي حس -بunconciousnessاز ـسـپ ـيـخلف ـهـريش ـايـه گانگليون آکسون .رود مي مخچه به و است ارتباط در بدن باتعادل : هسته در كه دوم نورون با نخاع خلفي شاخ به ورودClarkياDorsalisـابـطن وارد ـمـه دوم ـورونـن ـونـآکس ؛ ـدـكن مي سيناس دارد قرار اعنوان تحت و شده طرف همان طرفيposterior spinocerebellarمخچـه بـه تحتاني پايك طريق از سپس و كرده صعود النخاع بصل تا ـظـحف و ـدامـان حركات هماهنگي براي است مفاصل و ها ماهيچه حركات و اعضلت وتر كشش مورد در كه را اطلاعات اين مخچه .رود مي طنـاب در و ـدـكن مـي تقـاطع و رود ـيـم مقابل سمت به نخاع خلفي شاخ هسته هاي آکسون از دهد.برخي مي قرار استفاده مورد بدن وضعيت قدامي اي مخچه نخااعي راه اعنوان تحت نخاع طرفيanterior spinocerbellar tractاي ـهـمخچ ـكـپاي ـقـطري از سپس و كرده صعود (( دو ـرـه .ـتـاس ـدهـش نورونتشكيل دو از ناخودآگاه اعمقي حس راه بنابراين .شوند مي ختم مقابل طرف مخچه قشر به و شده مخچه وارد فوقاني سـطح در كه فوقاني اندام اعمقي اطلاعات ولي ؛ است تحتاني اندام به مربوط خلفي و قداي اي مخچه نخااعي راهC1-T5مـي وارد نخـاع بـه فراعي هستة طريق شوندازcuneatusنام بهaccessory cuneate nucleusراه ـقـطري از ـيناسـس از ـسـپ و رفتهCuneocerebellar tractسطح در كلرككه هسته مكمل هسته اين بنابراين .رود مي مخچه به طرف همانC8-L3.باشد می ،دارد قرار اعصب طريق از صورت و سر ناحيه سطحي حسTrigeminalگانلگيون وTrigeminalوارد ،(ـيـاعمق ـسـح )بجز است آن مسير در كه دسته طريق از پنجم اعصب هاي هسته با سيناپس از پس و شده مغز ساقهTrigeminothalamic tractـتهـهس ـهـبVPMـعودـص ـالموسـت .رود مي مغز حسي قشر به هسته اين از سوم نورون آکسون و كرده راه ـكيلـتش ـاـب ـتهـهس ـنـاي ـايـه نورون آکسون و دارد قرار است مياني مغز در كه پنجم زوج هسته در صورت ناحيه اعمقي حس اول نورون Trigeminal lemniscas.رود مي مغز قشر به آنجا از و تالموس به يا اعروقي و احشايي احساساتInteroceptiveـهـريش ـقـطري از ـكمـش و ـينهـس ـهـقفس درون ـاءـاحش حس .هستند اعروق و احشاء ها آن مبدأ : ـلوليـس ـمـجس .ـودـش ـيـم ـاعـنخ وارد ـيـخلف ـت؛ـاس خلفي ريشه گانگليون در اول نورون ـاتـتحريك ها نورون اين محيطي هاي زائده جــدار در كــه كشــش و درد هــاي گيرنــده ،ـدـكنن ـيـم ـافتـدري را ـدـدارن ـرارـق ـاءـاحش ـورونـن ـاـب و ـدهـش نخاع وارد مركزي زائده ـرارـق ـيـطرف ـاـي خلفي شاخ قااعده كهدر دوم دوم ـورونـن ـونـآکس .ـدـكن ـيـم سيناپس دارد و كرده صعود اسپانيوتالميك راه طريق از 12
13.
هسته بهVPLـاـي ـزيـمرك
پشت شكنج در مغز حسي قشر به تالموس از سوم نورون وآکسون .رود مي تالموسprecentral gyrusـيـم .كنند مي فعاليت ها رفلكس در شوند مي نخاع وارد كـه احشايـي آوران الياف اين اكثر .رود )) راجعه دردReferred Painسطوح و اعروق جدار در درد رسپتور يا گيرنده اما باشد مي درد گيرنده فاقد مغز و داخلي احشاء :پارانشيم .ـدـكن ـادـايج درد ـدـتوان ـيـم احشا جدار اتساع يا و نرمال غير انقباض ،مكانيكي كشش يا التهاب .دارد وجود شامه سخت و پلورال و پريتونئال ـيـم ـهـراجع درد ـدهـپدي اين به .گردد حس ،باشد دور خيلي درد مبدأ از است ممكن كه بدن از سطحي روي و است نامشخص احشاء درد منشأ قِ ـفاـص ـابـالته ـاـي و ـودـش ـيـم ـسـح ـازوـب داخلي سطح يا چپ بغلي زير حفره ،سينه قفسه جدار در قلب كرونر اعروق درد مثال براي .گويند .شود مي حس شانه ناحيه در ديافراگم روي ـيـم ـافتـدري را احشاء درد تحريكات كه شوند مي نخاع از اي قطعه همان وارد كنند مي منتقل را پوست درد كه هـايي نورون موارد اين در قطعات لً ق مث .كندT1وT2.كنند مي دريافت را قلب و فوقاني اندام پوست حس نخاع و ـدـكنن ـيـم ـيناپسـس ، كنند مي دريافت را پوست حس كه هايي نورون با احشاء حس فبيبرهاي كه كرد ذكر توان مي مسئله اين توجيه براي .شود مي درد محل درك در اشتباه بااعث احساسات دريافت در شاني همپو اين : صعودي راههاي ساير )(بامي -نخااعي راهSpinotectal tracـكيلتـتش ـايـه ـتهـهس وارد ،ـالموسـت ـهـب ـانـمسيرش در ـپينوتالميكـاس راه ـايـه آکسون از برخي : از بعـد (اسـپينوتالميك راه )مثـل بـامی نخـااعی ی دسته بنابراين .شوند مي تالموس اينترالمينار هاي هسته و فوقاني هاي برجستگي ،مشبك ـسـرفلك ـرايـب ـيـحس ـاتـاطلاع راه اين .يابند مي خاتمه مياني مغز فوقاني هاي بـرجستگي بـه و كـرده صعـود قـدامي طناب طريق از تقاطع )بينايي نخااعيSpinovisual.شود مي حس تحريكات به پاسخ در سر و ها چشم حركت بااعث و كند مي تأمين ( ) ) مشبكي -نخااعي راهSpinoreticularـاـب و ـردهـك ـعودـص ـاعـنخ ـيـطرف طناب طريق از و تقاطع بدون اً قراكث و شروع نخاع خلفي شاخ :از افزايـش بـااعث و تـأمين را مشـبك تشـكيلت حسـي اطلاعـات راه ايـن .كننـد مي سيناپس مياني مغز و پل ،مدول مشبك تشكيلت هاي نورون .شود مي تحريكات به پاسخ در فرد هوشياري سطح ) زيتوني -نخااعي راهSpino-olivary Tractـيـطرف و ـداميـق طناب در و كرده تقاطع نخاع در دوم وآکسوننورون شروع خلفي شاخ از :( اي ـهـمخچ ـكـپاي ـقـطري از ـاطعـتق از پس سوم نورون آکسون كند مي سيناپس تحتاني زيتوني هسته در و كند مي صعود النخاع بصل به نخاع .كند مي منتقل مخچه به را اعمقي و سطحي حس اطلاعات راه اين شود مي مخچه وارد تحتاني )نزولي راههايDescending tract: ( ـيلهـبوس ـرـس ـاحيهـن ـزـج ـهـب ـدنـب ـكلتيـاس ـلتـاعض دهـي اعصـب نخـاع شـاخقدامي حركتي هاي نورون نخــاع قدامي شاخ حركتي هاي نورون به .شوند مي ) تحتاني حركتي نورونLMN) Lower motor neuronـهـريش از ـاـه ـورونـن اين آکسون .ميگويند اعضــلني هــاي فيــبر شــدهو خــارج نخــاع قــدامي ـوميتـس از ـهـك هايي )آن سوماتيك مخطط اعضلت داخــل اعضلني هاي فيبر همچنين و (ميشوند مشتق مـي اعصـب را اعضـلني دوكهاي به بوط مر دوكي .ـندـباش ـيـم اراده ـتـتح ـكلتيـاس ـلتـاعض ـنـدهند.اي خلفــي قوس از كه هايي )آن برونكومتريك اعضلت ،اول ـوسـق از ـدهـجون ـلتـاعض .ـدـدهن مي اعصب كرانيال يا مغزي راااعصاب (اعضلتصورت و حنجره ،جونده ، حلق مثل شوند مي مشتق قوسهاي از حنجره و حلق ،دوم قوس از صورت4،3و6اراده ـلـكام كنـترل تحـت حقيقـت در و ارادي نيمه اخير اعضلت .شود مي مشتق تحتاني محركه هاي نورون .باشد نميLMNاي ـدهـقااع ـايـه ـتهـهس ، ـزـمغ ـلـمث نخاع قِ فو اعصبي مراكز از نزولي حركتي راههاي توسط 13
14.
) ـانيـحركتيفوق ـورونـن
،ـاعـنخ از ـالترـب ـتيـحرك ـايـه ـورونـن به .شوند مي كنترل ... و مغزي پل ، مياني ،مغزUMN) Upper motor neuron؛ ـدـكنن ـيـم ـترلـكن را ـداميـق ـاخـش هاي نورون ، اي واسطه هاي نورون طريق از يا مستقيم بطور فوقاني حركتي نورون .ميگويند ـورونـن ، ـانيـفوق ـتيـحرك ـورونـن ـواليـمت ـورونـن ـهـس از ـبـاغل ـودـش ـيـم ختم اعضلت وبه شروع مغز قشر از كه حركتي راه يك بنابراين . است شده تشكيل تحتاني حركتي نورون و اي واسطه : شامل نزولي راههاي يا نخااعی – قشری راهcorticospinal tractياpyramidal: ) هرمي بهراههاي كند مي اعبور النخاع بصل پيراميد از چون راه اينPyramidal tractـزـمغ ـرـقش ـيـهرم ـايـه ـلولـازس .است موسوم ( ))ناحيه اوليه حركتي قشر از فيبرها اين سوم يك .شوند مي شروع4ـاحيهـ)ن ـانويهـث ـتيـحرك قشر از سوم يك و6ـوبـل از ـرـديگ ـومـس ـكـي و ( )نواحي پارتيال1و2و3شكنج از فيبرها سوم دو بنابراين .ميگيرند منشاء (Precentralشكنج از سوم يك وPostcentral.ميگيرند منشاء يا شکنج را مغزی های برامدگی : ابتدايی راهنمايیgyrusيا شيار را آن های فرورفتگی وsulcus. گويند می و ـردهـك اعبور النخاع بصل پيراميد و مغزي پل اي قااعده بخش ، مياني مغز يِ هايمغز پايك ، داخلي كپسول خلفي بازوي از ها نورون آکسون 90-70) پيراميدي تقاطع محل در النخاع بصل تحتاني بخش در فوق الياف درصدPyramidal Decussationطناب در و كنند مي (تقاطع طرفييا نخااعي قشري راه اعنوان تحت نخاع طرفيlat. Corticospinalـاـب ـطهايـواس ـورونـن ـطهـواس ـاـب نخاع قدامي شاخ در و رفته پايين .ميكنند سيناپس حركتي نورون10-30ـتـتح ـاعـنخ ـداميـق ـابـطن در ـتقيماـومس ـردهـنك تقاطع النخاع بصل در نخااعي قشري الياف بقيه درصد ـاـي ـداميـق ـااعيـنخ ـريـقش راه ـوانـاعنanterior corticospinal tract) ـاعـنخ ـفيدـس ـطـراب از ـورـاعب ـاـب و ـردهـك ـزولـنAnterior white Commissureـريـقش و ـاعـالنخ بصل در طرفي نخااعي قشري الياف شوند.بنابراين مي ختم نخاع قدامي شاخ هاي سلول در كردهو تقاطع ( .كنند مي تقاطع نخاع در نخااعيقدامي ـايـراهه ـطـتوس ـهـاولي و ـادهـس ارادي ـاتـحرك و ـتندـهس ـاطـارتب در مقابلبدن ماهرانهطرف و سريع ، ارادي حركات با نخااعي قشري راههاي ـايـراهه ـاءـمنش ـايـه ـلولـس ، ـاعـنخ اي ـطهـهايواس نورون با سيناپس با بلكه نيست حركتي فقط نخااعي قشري ميپذيرد.راه انجام ديگر نزولي طريـق ـد)ازـكن مـي ـديلـتع را ـعوديـص حسـي راههـاي هـم و ـتيـحرك راههـاي ـمـه مغـز بنابراينقشـر .ـدـده مـي قرار تاثير تحت را صعودي corticospinal tractروي ـرـب ـسـبراعك و ـيـتحريك ـرـاث ـورـفلكس ـلتـاعض اي واسطه هاي نورون روي بر قشرينخااعي راه كلي بطور .( ميگردد بر قشر به برخي كه ميشود جدا جانبي هاي شاخه نخااعي قشري الياف از .دارد اثرمهاري اكستانسور اعضلت اي هايواسطه نورون )دار دم ـايـه ـتهـهس ـهـهمب ـرـديگ ـيـبرخ و ـدـكنن ـيـم ـارـمه را ـريـقش ـاورـمج ـواحيـن وCaudate)ـيـ،اعدس (Lentiformـزـقرم ، (Red nucleus) زيتوني ، ((olivary) مشبك تشكيلت و (reticular formationمي آگاه حركتي فعاليت از قشريرا زير نواحي و روند مي ( ـاعـنخ ـداميـق ـاخـش ـايـه ـورونـن به را خود اعصبي هاي پيام ديگر نزولي طريقراههاي از قشر از پيام دريافت با هم قشري زير نواحي .كنند . فرستند مي يا اي هسته قشري راهCorticobulbar tract: مغزي ااعصاب حركتي هاي هسته در نخاع قدامي شاخ جاي به آن محركهتحتاني نورون اما است نخااعي قشري راه مثل راه اين مسير و مبدا . دارد قرار (دوازده و هشت جز به )همه يازدهم و دهم و نهم و هفتم و ششم و پنجم و چهارم و سوم هستهزوج شامل مغز ساقه ) ميشوند تحريك طرف دو حركتي قشر توسط مغزي ااعصاب حركتي هاي هستهBilateralـهـك (ـيالـفاش )هسته هفتم هسته از بخشي جز به ( برخي در كه دهد نشانمي كلينيكي شواهد .شود مي تحريك مقابل قشر توسط فقط كه است چشم زاويه سطح زير صورتدر اعضلت به مربوط .ميشوند تحريك مقابل قشر توسط مشابه طور به دوازدهم زوج هسته افراد شركت ها رفلكس تشكيل در مغز ساقه حسي هاي نورون با باسيناپس كه هستند اليافي حاوي نخااعي - قشري مثل هم اي هسته - قشري الياف .كنند مي )هرمي خارج راههاي هرميبه يا نخااعي قشري راههاي جز به ديگر نزولي حركتي راههاي سايرExtrapyramidal tracts.موسومند ( : يا نخااعي قرمزي راهRuberospinal tractقرمز هسته ازRed nucleusـزـمغ در تقاطع از پس آن آکسون و شروع مغزمياني در واقع اي ـطهـواس ـايـه ـورونـن ـاـب ـيناپسـس ـاـب و ـدـآي مـي ـايينـپ ـاعـنخ طرفـي ـابـطن و ـاعـالنخ وبصل پل در نخااعي قرمزي راه اعنوان تحت مياني 14
Baixar agora