Mais conteúdo relacionado
خاندانهاي حکومتگر
- 1. حکومتگر خاندانهاي
افخمي و ذوالفقاري خاندان
عاقلي باقر دکتر
ايـران تـاريخ بـانفوذ خاندانـهاي شناخت٬از کـه مـعاصر مـقطع در ويـژه بـه
است ايـرانزمـين تـاريخي دورههـاي فرودترين و پرفراز و غامضترين٬اهـميت
.دارد تاريخي مطالعات در فراوانيايـن تـنگاتنگ و پـيچيده پـيوندهاي بر آگاهي
بـاستاني و دور گـذشته بـه آنان از برخي تاريخي خاستگاه و ريشه گاه که خاندانها
بازميگردد٬شد منتهي آنان فزونتر هرچه زراندوزي به که ايران در قدرت ساخت با
تاريخي تحقيقات در٬کـه امـري .است اجتنابناپذير ضرورتينگـاه از مـتأسفانه
بـدون بـيشک و است مـانده مـغفول پـژوهشگران از شماري نکتهسنج و تيزبين
تاريخي مهم وقايع و رخدادها از بسياري فهم حکومتگر خاندانهاي اين با آشنايي٬
سياسي٬اجتماعي٬.است ناممکن و دشوار فرهنگي حتي و اقتصادي
شم روي پيش که نوشتاري درافخمي و ذوالفقاري خاندان دو معرفي به است
فرصت .نيست پوشيده ايران معاصر تاريخ در آنان نقش البته که است شده پرداخته
مقا و آثار ارسال با دارد تقاضا محققان تمامي از شمرده مغتنم راباب در خود لت
تتبعات به و رسانند ياري ايران در حکومتگر خاندانهاي نقشغـنا عـرصه اين در
.بخشند
اع جددر هدايت خان رضاقلي که بوده خمسهاي افشار ذوالفقارخان خاندان اين لي
سال وقايع در ناصري روضهالصفاي تاريخ١١١١:مينويسد او درباره قمري هجري
وا بود دليري که افشار ذوالفقارخانزند کريمخان مراجعت هنگام در لمقدارسفر از
درآن و شد مفتخر زنجان خمسه حکومت به استعداد و قابليت حسب به آذربايجان
استق ملک.گرديد خواص و عوام مقبول حضرتش و کرد حاصل تمام لل١
- 2. ١روضهالصفا تاريخ .٬ج٬٬ص٨١.
و رتق مشغول و گرفت دست در را حکومتي امور کامل قدرت با ذوالفقارخانفـتق
بـه کـرد پـيدا مخالفاني خود حکومتي امور اداره در عمل شدت نتيجه در .گرديد امور
داعـيه داشتن به را او پرداخته او از سعايت به زند کريمخان نزد در رفتهرفته که طوري
م به او ولي نمود احضار شيراز به را او کريمخان .نمودند متهم سلطنتعـذر لحظاتي
را خـود مـادر سرانجام تا ميکرد دفعالوقت و آورد مي٬و زبـانآور و فـهميده زنـي کـه
د و عقلپسند معاذير به و کرد روانه کريمخان نزد عذرخواهي به بود نکتهدانمقنع لئل
و نـمود قـبول را او پـوزشخواهـي کريمخان .نمود محول ديگر وقت به را خود احضار
به مادرشچندي از پس .بازگشت خمسه٬در و کردند بدگمان وي به را کريمخان دوباره
مجدد الرعايا وکيل .شد گفته سخنها او استبداد و خودسري بابرا او احـضار دستور ا
نيز بار اين او .کرد صادر٬مؤثر مادر شفاعت نيز بار اين .فرستاد شيراز به را خود مادر
تدر ولي شد واقعيجاقتدار با سردار دو کريمخان و .شد آشکار ذوالفقارخان داعيه آثار ا
مرادخان علي و محمدخان علي سردار دو اين .فرستاد خمسه به سوار و پياده جمعي و
.رسيد مقصد به زودتر عليمحمدخان .کردند وي قصد مختلف طرق از و بودند
ذوالفقارخان٬اط از پسلع٬جن آمادهو کـريمخان قـواي بـين و شـد بـرخـورد و گ
عدهزيادي طرف دو از .درگرفت شديدي جنگ ابهر و خرمدره حوالي در ذوالفقارخان
و اقوام و فرزند و زن با را ذوالفقارخان آمد فائق کريمخان قواي سرانجام ولي شدند کشته
که زند کريمخان .بردند شيراز به نقد وجوه و اموالوي به بود فتوت و مروت با پادشاهي
.نـمود نـصيحتها را او و نشست سـخن به او با و داد منزل خانهاي در را او و کرد ترحم
مجدد کريمخان و نکشيد طول بيش دوسهماهي شيراز در ذوالفقارخان توقفبه را او ا
مجدد را حکومت مقام و بازگردانيد خمسهک واگذار او به ارا سابق رويه همان نيز او و رد
.يافت فزوني او مخيله در پادشاهي داعيه و قرارداد خود شعار
در زند کريمخان٨٬١١ذوالفقارخان .درگذشت٬خبر اين شنيدن محض به٬را خود
کرد حرکت قزوين سمت به آراسته لشکري با نموده وکيل بازماندگان با مقابله به مصمم
شهر آن وبازستاند او از را قزوين و کرد مقابله وي با زند عليمرادخان .نمود تصرف را٬به
- 3. از پس خمسهاي افشار ذوالفقارخان .شد اصفهان وارد سپس و کرد عزيمت تهران سمت
اصفهان به عليمرادخان رفتن٬حرکت تهران سمت به قزوين و زنجان از عظيم سپاهي با
قش در .نمودلقنـتيجه در و کـرد اسـتقبال ذوالفـقارخـان سـپاه از سـپهدار خسروخان
گـي تسخير به عظيم نيرويي با و بازگشت زنجان به ذوالفقارخانگـي .پـرداخت لنرا لن
استي نيز ترکمان عليشکربهارلوي قلمرو بر و شد متصرفاز پس خان عليمردان .يافت ل
اطقيام از لعگي تسخير و ذوالفقارخان مجددبه عظيم قوايي با وي سرکوبي عزم به لن
نـتيجه در .درگـرفت دو آن بـين سـخت جـنگي و کـرد حـرکت زنـجان ســمت٬سـپاه
وي تعاقب در دشمن چون بازگشت؛ زنجان به او و خورد فاحشي شکست ذوالفقارخان
فخرالمل اتفاق به دوم ذوالفقارخانارد کزنجان حاکم لن
بود٬و دادنـد عليمرادخان تحويل و گرفته را او عدهاي آنجا در ولي گريخت خلخال به
.رسانيدند قتل به را او سرانجام
اميراصـ :شد پسر دو داراي که خان محمدعلي نام به داشته پسري ذوالفقارخانلن
.()اول حسينقليخان و خان
سفينةالمحمود کتاب در قاجار محمودميرزا٬سال در که١٢٤١در است نموده تأليف
کلمه ذيل»شفق«:مينويسد
خان حسينقلي اسمش٬او از اصلشو احرار و لزادگانمشاراليه .است خمسه ليت
سابق که خمسهاي ذوالفقارخان احفاد ازرسـانيده هـم بـه مـايه و پايه کارش ابـود
و کرد ملکي دعوي چنانکهزبـان شـيرين جوان اين بالجمله ميزد پادشاهي لف
م به شباب عهد در ارجمند طالع مساعدت از نکتهداننايبالسلطنه حضرت لزمت
داشت شعري طبع و رسيد حضوري واقف منصب به عباسميرزا٬سروده اشعاري
.است مينموده٤د و استتخلص چاکر شعر ر
دارا نگارستان کتاب در دنبلي نجفقلي عبدالرزاق٬سال در که١٢٤١است کرده تأليف٬
در»نگارخانهلم«عنوان ذيل»چاکر«:مينويسد
است جـوانـي خمسه سابق حاکم افشار ذوالفقارخان نبيره خان حسينقلي اسمش
- 4. گفتار حسن به معروف باوقار و باوفاو آرام جوانـي در رفتار لطف به موصوف و
کام مقال حسن نکتهداني در .دارد پيران تجربهاندوزنمکينش است افروز محفل لن
در استعداد و سرمايه قابليت .است آيين سنجيدهاش سلوک و پسنديده طرز نمکين
به را آگاه جوان آن شاهنشاه حضرت جواني عنفوان در .دارد مايه هرنواب چاکري
را خويش مخلص که است آن از دانست؛ سزاوار وليعهد»چاکري«.کرده
نـام بـه او از مـا و ذوالفـقارخـان نـام بـه است داشـته پسـري خـان حسـينقلي حـاج
سال وقايع در .ميکنيم ياد دوم ذوالفقارخان٤١٤١٬٨١٤١جنگ در خان ذوالفقار قمري
هرات٬سوارا باخود زبده ن٬پياده و سواره از اعم٬از پيروزي و فتح با و شد کارزار وارد
لقب و شـد داده سـرتيپي درجـه او بـه و گـرفت قـرار تـقدير مـورد و بـرگشت جــنگ
خمسه آبادي و عمران در وي .گرديد منصوب زنجان حکومت به و کرد پيدا اسعدالدوله
بر .شد متحمل زيادي زحماتسـردار پـل به که ساخت پلي زنجانرود رودخانه روي
.است معروف
و اعـظامالسـلطنه عـليقليخان از عـبارتند کـه است داشـته پسـر دو ذوالفــقارخــان
.گرفت اسعدالدوله لقب پدر فوت از پس که منيعالدوله حسينقليخان
دختر منورالدوله با اعظامالسلطنه خان عليقليجواني در ولي کرد ازدواج وزيرافخم
عليقليخان را او که زاييد پسري بود حامله شوهرش فوت در که منورالدوله .شد فوت
مجلس نمايندگي مقامات به که ماست عصر ذوالفقاري محمد همان که نهادند نام محمد٬
مجلس رئيسي نايب٬.گرديد منصوب سفارت و استانداري
حسينقليخاناسعدالدوله سردار
بـزرگ مـتنفذان و مـالکان از اول اسـعدالدوله بـه ملقب سرتيپ ذوالفقارخان فرزند
ام خمسه و زنجانام تمام کفايت با و بود برده ارث به خود اجداد از وسيعي لکلک
گاهي و ميشد سپرده وي به زنجان مستقل حکومت گاهي .ميکرد اداره را خود وسيع
اسـتقرار از پس .مـينمود نـايبالحکـومه خـود طـرف از را او اميرافشار خان جهانشاه
رضاشاه حکومت٬خـوان از چـون دولت مأمـوران ولي شد خارج آنها دست از اقتدار
- 5. ٤سفينةالمحمود .٬تبريز ادبيات دانشکده نشريه از نقل )به خيامپور اکبر از تحشيه و تصحيح٬ش١٬
ص١١٨(.
اسعدالدوله فرزندان از عدهاي
شورش در .ميکردند رفتار مريز و کجدار و مدارا به وي با ميشدند بهرهمند او گسترده
دمکراتها حکومت و پيشهوري٬غـ و شـد اشغال دمکراتها طرف از خمسه و زنجانلم
منصوب آنجا حکومت به دانشيان ژنرال به معروف يحييايـن ذوالفقاريها ولي گرديد؛
بـيرون زنـجان از شب نـيمه در .آمدند بر مبارزه مقام در و نپذيرفتند را تصرف و حمله
آمدند٬در سرانجام .نمودند تعرض به شروع آنجا از و گرفتند پيش در را کندي خاتون راه
غ درگرفت ذوالفقاريها و دموکراتها قواي بين که نبرديي لمخورده سختي شکست حيي
.درآمد دولت تصرف به زنجان و بازگشت تبريز به
سال در اسعدالدوله١٤٨١نـابينا چشم دو از که حالي در جراحي عمل يک از پس
.درگذشت بود شده٨دو و پسر سه خود اول همسر از .گرفت زن چهار خود عمر در او
منور خانم که او دوم همسر .آورد دختراز .آورد فـرزند پنج بود وزيرافخم دختر الدوله
شش بـود وزيـرافـخم عـليخان ميرزا دختر هم او که بدرالدوله خانم خود سوم همسر
به شد دختر شش و پسر يازده صاحب خود همسر چهار از اسعدالدوله .کرد پيدا فرزند
:نامهاي
١مـنيعالدوله احـمدخان .٬٤مـحمودخان .٬٨.خـان مـصطفي٬٢خـان نـاصرقلي .٬
٥خان اميرحسن .٬١حميدخان .٬١ذوالفقارخـان .٬١رضـاخان .٬٬خـان هـدايتاللـه .٬
١١خان مرتضي .٬و١١ايـن از اسـعدالدوله سـردار دخـتران نـامهاي .خان اميرحسين .
:قرارند
خانم اکرم٬خانم اشرف٬خانم بتول٬ف و خانم پروانهمـعرفي از قبل .خانم خرايران
اسعدالدوله فرزندانمـالک اوليـن اميرافشـار خان جهانشاه زندگينامه درباره است لزم
:بپردازيم داشته مداخله منطقه اين اداره موارد تمام در که خمسه و زنجان
افشار امير خان جهانشاه
و مقتدر مالکان از اميرافشار خان جهانشاهامـ .بـود زنـجان بـزرگ زمينداراناو لک
- 6. ام از بيشترام آن حدود .داشت وسعت اسعدالدوله سردار لکبه گذشته خمسه از لک
اوقـات غـالب .بـود بـاهوش و عـاقل مـردي وي .بـود رسـيده ميانه و گروس و همدان
به را حکومت او و ميشد محول وي به زنجان حکومت.مينمود تفويض اسعدالدوله
به نزديک شاهزادگان از يکي که زنجان حاکم با وي شاه ناصرالدين سلطنت زمان در
کلي به را حاکم خان جهانشاه .کشيد جنگ به کار که کرد پيدا طرفيت بود شاه شخص
.کرد فرار روسيه به و ترسيد شاه ناصرالدين غضب از ولي نمود منکوب و مغلوبمدتي
.شد پناهنده تبريز معروف مجتهد جواد ميرزا حاج مرحوم به و آمد تبريز به تا بود آنجا
مجتهد وساطت اثر در٬.بازگردد زنجان به داد اجازه و پوشيد چشم او تقصيرات از شاه
سال در١٨٨١شجاعالدوله ق . ه٬روسها مساعدت با٬و مـيکرد حکومت تبريز در
سرد برادرشبه قطع طور به را زنجان ميخواست شجاعالدوله .بود زنجان حاکم مؤيد ار
شجاعالدوله و او بين زدوخوردهايي .نمود مقاومت خان جهانشاه .کند الحاق آذربايجان
سرانجام .پيوست وقوع به٬مداخ اثر درشجاعالدوله تجاوزات از مرکزي حکومت لت
.آمد عمل به جلوگيري
٨.اطباء .مينمود اردهنده آز و دردناک بسيار که بود شده پديدار وي بزرگ روده در غدهاي عمر اواخر در
محلي
اطباء ولي شد خواهد کوري موجب غده اين جراحي عمل که بودند معتقد زنجان حکيمهاي و
تحصيلکرده
عمل از پس سردار و دادند جراحي دستور و نمودند تمسخر را حکيمباشيها.شد کور
کرماني ناظرزاده دکتر :چپ از اول رديف٬بهادري احمد٬ذوالفقاري محمد٬کاشاني آيتاهلل٬مهندس
رضوي احمد٬:راست از دوم رديف و دماوندي مکارم
ميراشرافي مهدي٬قناتآبادي شمس٬حميديه و کاشاني مصطفي
مـ آخـوند به نسبت اميرافشاراعـ زنـجاني لقربانعلياز پس را او .داشت تـام تقادي
به خود حمايت و حراست تحت در و داد قرار خود حمايت تحت محمدعليشاه سقوط
.ساخت روانهاش عراق
حوت سوم کودتاي از پس٬٬٤١او نفوذ جلوي خواست طباطبايي سيدضياءالدين
رو اين از .بگيرد را٬ساآنجا حکومت به را قزويني منصور لرسا .فرستادبا منصور لر
شد مغلوب جهانشاهخان و رفت زنجان به مجهز قشوني٬در همانجا در و رفت عراق به
سن١٬سردار خان محمدعلي نام به داشت فرزندي خان جهانشاه .درگذشت سالگي
- 7. پيشهوري ايام در او فرزند اميرافشاري محمدحسن .بود زنجان عمده مالکان از که فاتحبا
درجـه و نشـان پـهلوي محمدرضا طرف از و کرد مبارزه دمکراتها با ذوالفقاريها کمک
مـلي شـوراي مـجلس وکالت به زنجان از شانزدهم دوره در .گرفت سرگردي افتخاري
کرسي گرفت انجام مصدق دکتر دوران در آن انتخابات که هفدهم دوره در و شد برگزيده
حفظ را وکالت.کرد
ذوالفقاري محمد
مـيرزاعـليخان دخـتر مـنورالدوله خـانم بـطن از اعـظامالسـلطنه عليقليخان فرزند
سال در وزيرافخم١١٤١درگـذشت جـوانـي در پـدرش او تـولد از قـبل .شـد مـتولد٬
بـه را مـنورالدوله و شـد عـهدهدار اسعدالدوله سردار عمويش را او سرپرستيو عـقد
تحصي پايان از پس محمدخان .درآورد خود ازدواجاروپا به خود متوسطه و مقدماتي لت
ام در .بازگشت ايران به و شد فارغالتحصيل پاريس در کشاورزي رشته در و رفتلک
اص به پدرشجـديد اصـول بـا را زنـجان کشـاورزي و پـرداخت کشـاورزي باغات لح
پي.کرد ريزي
خـانوادههـاي و مـالکين مـوريس جـزيره بـه وي تـبعيد و رضاشاه استعفاي از پس
مجدد حکومتگراز عدهاي جمله از آوردند روي دولتي مشاغل به و گرفتند تازه جاني ا
حسـينقلي فرزند ذوالفقاري محمد آنان جمله از شدند مجلس نمايندگي داوطلب آنها
سرداردر .رسـيد وکالت به زنجان از چهاردهم دوره در که بود ذوالفقاري اسعدالدوله
گرفت انجام ايران دمکرات حزب و قوامالسلطنه دست به آن انتخابات که پانزدهم دوره
مجدد ذوالفقاري محمدشانزدهم دوره در .گرديد ملي شوراي مجلس راهي زنجان از ا
مجل در را خود سمت نيزدکتر دست به آن انتخابات که هفدهم دوره در .کرد حفظ س
انـتخابات .کـرد حفظ را مجلس کرسي چهارم بار براي ذوالفقاري .گرفت انجام مصدق
فقط نگرفت؛ انجام حوزهها از بعضي در هفدهم دوره٤١.يافتند راه مجلس به نماينده
اما و دانشگاه استاد امامي سيدحسن دکتر ابتداانتخاب مجلس رياست به تهران جمعه م
در امامي دکتر برضد تندي نطقهاي و برخاست مبارزه به انتخاب اين با ملي جبهه .گرديد
مجدد مصدق .ميگرفت انجام مجلسو شد دولت رياست کانديداي مجلس طرف از ا
دهد تشکيل را خود کابينه شد قرار و کرد صادر را او فرمان نيز شاهمعرفي در مصدق .
- 8. و برآمـد مخالفت مقام در پهلوي محمدرضا ولي شد هم جنگ وزارت خواستار کابينه
نتيجه در .نرفت زيربار٬رئيس تعيين خواستار نيمبند مجلس از شاه .کرد استعفا مصدق
قريب که نمايندگان از عدهاي سرانجام و شد دولت١٢زمـامداري بـه رأي بـودند نفر
بـا مـخالفت در ايـران مـردم تـمام مرتبه يک ولي شد؛ صادر فرمان و دادند قوام احمد
در کشـور سـرتاسر در بزرگي اجتماعات و آمدند در مبارزه مقام در قوام احمد انتخاب
سـيدابـوالقـاسم آيتاللـه نـقش زمـان از برهه دراين افتاد راه به تصميم اين با مخالفت
کاشانياع ًا رسم کاشاني .بود سازنده و مهم بسيارعدم صورت در شد متذکر لميهاي
در نيز مردم و کنم دربار متوجه را خود حمله ناچارم من قدرت به مصدق دکتر بازگشت
سرانجام .دادند قرار حمله مورد را پهلوي دربار کشور سرتاسر در خود اجتماعات٬در
تيرماه سي١٨٨١قيامتسليم شاه و رسيد نتيجه به قوام احمد و مجلس و شاه عليه مردم
ريـاست از امـامي سـيدحسن .شـد وزيرجنگ و نخستوزير مصدق و رفت قوام .شد
شد انتخاب مجلس رياست به کاشاني سيدابوالقاسم و رفت اروپا به و داد استعفا مجلس
جل و نکند شرکت مجلس جلسات در براينکه مشروطدر .کنند اداره رئيس نواب را سات
مـحمد نـتيجه در و کـرد رايگـيري و تشکـيل مجلس جديد نواب انتخاب براي نتيجه
نـايب آراء اکثريت به رضوي احمد مهندس و اول رئيس نايب آراء اتفاق به ذوالفقاري
ر مـيانجي نـقش بـود آرام و افتاده مردي که ذوالفقاري .شد دوم رئيسو مـصدق بـين ا
ت ولي شد عهدهدار کاشانيبيشتر کاشاني و مصدق ميان شکاف و نرسيد ثمر به او لش
عم ملي جبهه .شدمت لبقائي .شد لشي٬مکي حسين٬حائريزاده٬بـا آزاد عبدالقدير
و کرد ظهور برسد ظهور به نبايستي آنچه و خاستند بر مخالفت به مصدق دکترکودتاي
١٤مرداد٤٨٨١و شد صادر هجدهم دوره انتخابات فرمان .داد خاتمه تشنجات تمام به
دو بـه را زنـجان کـرسيهاي ولي شدند انتخاب رضاشاهي انتخابات شيوه به نمايندگان
.رفت کنار سياسي صحنه از او و کردند واگذار ذوالفقاري محمد ديگر برادر
د ذوالفقاري محمدپيوند نظامالدوله به معروف ديبا خان ميرزايحيي دختر با جواني ر
مـحمدرضا بـا ديـبا فرح ازدواج از پس .شد متعددي فرزندان صاحب .بست زناشويي
مـحمد جـمله از آوردنـد روي پـهلوي دربـار بـه ديـبا خانواده خويشهاي و قوم پهلوي
شد وارد سياست صحنه به هم ذوالفقاريبـه سـپس و مـازندران اسـتانداري بـه ابتدا .
رشـته در دراروپـا ذوالفـقاري مـحمد که زماني در .گرديد منصوب اصفهان استانداري
- 9. وليعهد ظاهرشاه محمد او همشاگرديهاي از يکي داشت اشتغال تحصيل به کشاورزي
شاه محمدظاهر و ذوالفقاري بين روابط و بود افغانستان.بود ريشهدار و صميمانه بسيار
م از يکي درمـحمد که گرديد براين قرار پهلوي محمدرضا و شاه محمدظاهر لقاتهاي
اين و برود افغانستان به سفيرکبير سمت به شاه محمدظاهر نزديک دوست ذوالفقاري
کابل در ايران سفيرکبير چهارسال قريب ذوالفقاري و گرفت انجام برنامهغالب و بوددر ا
تـهران به مأموريت اين پايان از پس .مينمود همکاري شاه محمدظاهر با حضر و سفر
سال در و بازگشت١٢٨١سنا مجلس پنجم دوره انتخابات در٬تـبريز انـتصابي سناتور
تاريخ در سرانجام و .کرد حفظ را سمت آن نيز هفتم و ششم دوره در .شد٨٤ماه دي
٥٥٨١سن در٥١مهديقلي و خان عليقلي نامهاي به ذکور فرزند دو .درگذشت سالگي
خان اميرعلي :از عبارتند خان مهديقلي فرزندان ماند باقي او از خان٬قليخان محمد٬
.خان عليقلي
ذوالفقاري محمودخان
اسـعدالدوله سـردار ارشـد و ذکـور فـرزند ذوالفـقاري مـحمودخانخـانم بـطن از
سال در وزيرافخم عليخان سلطان دختر منورالدوله١١٤١وجود عرصه پابه زنجان در
تحصي کودکي دوران طي از پس .نهادو اگرفت فر را فرانسه زبان .نمود آغاز را خود لت
و .گـرفت دانشنامه اقتصاد رشته در و شد فرانسه عازم تحصيل ادامه براي سرانجامبـه
ام اداره در خود پدر معاون و بازگشت ايرانشد زنجان وسيع لک٬مدت در محمودخان
فرد به منحصر سواري اسب و شکار و تيراندازي در .گرديد خانواده سرسبد گل کوتاهي
که سردار رقبات امور اداره سنگين بار حقيقت در و شد٥١١بـود قريه٬مـحول او بـه
و گرديدهم به و شهريور از پس .بود پدر مشار و مشير ميشد محول او به که امري در او
مشک روستاها در آنها نفوذ و توده حزب ظهور و کشور احوال و اوضاع ريختنبراي لتي
مخصوص آمد وجود به مالکانو هرج دچار نقاط ساير از بيش خمسه و زنجان منطقه ا
محم ولي گرديد؛ مرج.دهد آرامش منطقه به توانست ذوالفقاري ودخان
محمودخان سلطان شدند مسلط زنجان منطقه به آذربايجان دموکراتهاي آنکه از پس
پـيش در را کـندي خـاتون راه و آمد بيرون شب نيمه زنجان از خود کسان با ذوالفقاري
ي با .نمود دموکراتها برضد تعرض به شروع آنجا از و گرفتافشار لشکرخان مين٬او که
- 10. ميکرد نبرد دموکراتها با نيز٬ژنـرال فرماندهي به چندبار دموکرات قواي .يافت ارتباط
غسلطان کار رفتهرفته .نشدند موفق که نمودند حمله کندي خاتون به دانشيان يحيي لم
با محمودخانمـقاومت بودن جدي به دموکراتها خود .گرفت لو پـيبردند ذوالفـقاري
را کندي خاتون»باالستالينگراد«يعني»کوچک استالينگراد«گرمرود خانهاي .نهادند نام
دموکرات حزب ارکان .پيوستند او صفوف به ميکردند مبارزه مملکت نفع به که آنها و
مجلس نمايندگان ذوالفقاري ناصر و محمد با مذاکره هنگام مصدق دکتر
به شخصي لباس با افسران .کرد تقويت را او صاحبمنصب و اسلحه وسيله به هم ايران
بـود بـختيار تـيمور سـرگرد هـم يکي افسران آن جمله از .ميرفتند ذوالفقاريها اردوگاه
باقوئي نبرد به معروف که را نبردي .کنند يکسره را کار که شدند برآن دموکراتها لخره
مقاومت دهنده نشان و مهم رويدادهاي از نبرد اين .کردند شروع خوانين ضد بر است
.است ذوالفقاريها
ژنرال .داشتند سنگري زنجان قراء از قوئي قريه در گرمرود خانهاي آنکه امر تفصيل
غسـلطان بـه خـبر .درميآورد محاصره به را خانها و ميآورد هجوم آنجا به يحيي لم
در .ميشود شروع شديدي زدوخورد ميشتابد خانها ياري به وي .ميرسد محمودخان
در که دموکراتها به و ميبارد شديدي باران بود اسد برج در آفتاب که حالي در نبرد اثناي
و مـيشوند سـرازيـر ارتـفاعات از ذوالفـقاري سـرداران .ميرساند صدمه بودند پايين
را دموکراتهانـام بـه رودخـانهاي کـه مـيبينند مـراجـعت در دموکراتـها .ميکنند تعقيب
است نبوده سيل و آب سابقه آن در طرف اين به سال پنجاه از که ()رودخشک قوريچاي
و ميزنند سيل به را خود ناچار .است مسدود کلي به عقبنشيني راه و است سيل از پر
خبر .ميدهند فراوان تلفات.نماند مکتوم آذربايجان در شکست اين
کودتاي از پس محمودخان١٤مرداد٤٨٨١وکالت به خود برادر جاي به زنجان از
دور انتخابات در و کرد حفظ را وکالت کرسي نيز نوزدهم دوره در و شد انتخاب مجلس
.شد وکيل نيز بيستم
اصـ قـانون اجراي باا تـقسيم و ارضـي لحاتکشـاورزان بـين راضـي٬و زمـينداران
تدريج کشاورزانفـرزندان .ريـخت فرو داشتند که کبکبهاي و دبدبه آن و کردند افول ا
- 11. عليرضاخان :از عبارتند محمودخان٬عـلوم دانشکده از )که يوسفخان و منوچهرخان
.(گرفت ليسانس ملي دانشگاه سياسي
ذوالفقاري ناصر
سال در اسعدالدوله سردار فرزند ذوالفقاري ناصر٨٬٤١رسيدن از پس .شد متولد
تحصي رشد سن بهسپاهيگري آيين و کرد آغاز را خود لت٬به را تيراندازي و سواري
و حـقوق دانشکده در و رفت تهران به تحصيل ادامه براي آنگاه .گرفت ياد احسن نحو
تحصي سياسي علوملتفرانسه به هم سري سپس و .گرفت ليسانس و داد ادامه را خود
.پرداخت تحصيل به و زد
امورخارجه وزارت در استخدام به بعد و شد کار مشغول کشاورزي وزارت در ابتدا
از پـانزدهم دوره انـتخابات در تا بود مشغول امورخارجه وزارت در سالي چند .درآمد
وکالت به زنجانارسـنجاني حسن دکتر اعتبارنامه طرح هنگام در .شد انتخاب مجلس
وکيلايـن عـلت .نـدانست وکـالت بـراي شايسته را او و برخاست مخالفت به لهيجان
کـه داريـا روزنامه در ارسنجاني چون بود؛ آذربايجان سران از عدهاي خواسته مخالفت
حم آنها به ميکرد منتشرلتهرحال به .بود نموده سختي٬ارسنجاني درباره گفتوگو
.شد رد او اعتبارنامه نتيجه در و شد بسيار مجلس در
دوره در و کـرد حـفظ را وکـالت کرسي نيز هفدهم و شانزدهم ادوار در ذوالفقاري
باعث امر همين .ميکرد حمايت مصدق دکتر از و بود ملي جبهه اکسيون فر در هفدهم
کودتاي از بعد که شد١٤پـيدا راه مـجلس به ديگر و بگيرد قرار بيمهري مورد مرداد
در ايـنکه تـا داشت مشـاور سمت امورخارجه وزارت در و بود بيکار سالي چند .نکند
خرداد٢٨٨١ع حسين کابينه دررا سمت اين .شد منصوب نخستوزيري معاونت به لء
دکتر کابينه در.شد انتخاب تهران شهرداري به چندي از پس و نمود حفظ اقبال منوچهر
راضي او از مردم و داد سروصورتي تهران شهر به و کرد کار خوب خيلي سمت اين در
ضمن .بودنداميني علي دکتر کابينه در .کرد پيدا کبيري سفير مقام امورخارجه وزارت در ا
ر به مشاور وزير عنوان به.شد برگزيده تبليغات و انتشارات ياست
سفيرکبير عنوان با و بازگشت خارجه امور وزارت به اميني دکتر کابينه سقوط از پس
عـهدهدار را امورخـارجـه وزارت سياسي شوراي عضويت هم چندي سفارتخانه بدون
- 12. مصطفيخان :راست از نشسته اول رديف ذوالفقاري؛ برادران٬محمودخان٬محمدخان٬احمدخان٬
خان ناصر٬حسنخان امير٬حسينخان امير :راست از ايستاده٬مرتضيخان٬بيوکخان
شهريور در اينکه تا .بود٢٥٨١.شد بازنشسته خود تقاضاي به
خانم شکوه نام به عدل منصورالسلطنه دختران از يکي با جواني در ذوالفقاري ناصر
ص و بست زناشويي پيوندزنـدگي آمـريکا در اکـنون هـم وي .گرديد فرزند چند احب
فرزندان از يکي .گرديد انتخاب نفت کميسيون عضويت به شانزدهم دوره در وي .ميکند
.بود ذوالفقاري خان حسينقلي او
ذوالفقاري مصطفي
سال در٢٬٤١پـرداخ تـحصيل بـه زمان آن عرف شيوه به .شد متولد زنجان در.ت
ام اداره در اگرفت فر خوبي به را تيراندازي و سواري سپسبرادران با خانواده وسيع لک
غـ سـرکردگي بـه آذربايجان دمکراتهاي بين جنگهاي در .پرداخت همراهي به خودلم
دليـل هـمين به .داشت فعال مشارکت يحيي٬غـائله خـتم و پـيشهوري شکست از پس
آذربايجان٬دوره در .شد داده افتخاري سرواني درجه او به پهلوي محمدرضا طرف از
بيجار از بيستم دوره در و گرديد انتخاب زنجان وکالت به ملي شوراي مجلس هيجدهم
در .شد مجلس وکيل١١٨١.درگذشت کشور از خارج در
ذوالفقاري هدايتاهلل
سر فرزند ذوالفقاري هدايتاهللبه ملقب خانم بدرالملوک مادرش و اسعدالدوله دار
در هدايت .بود ايران بزرگ رجال از (افخم وزير عليخان ميرزا )دختر بدرالدوله١١٨١
تحصي و شد متولدادامـه بـراي سـپس و رسـانيد پايان به ايران در را خود ابتدائي لت
ر مـتوسطه اول سـيکل و شد سويس عازم تحصيلادامـه بـراي و کـرد تـمام لوزان در ا
علوم ليسانس دانشنامه و داد تحصيل ادامه کاليفرنيا و ونتورا در و رفت آمريکا به تحصيل
ايران به بازگشت از پس .کرد دريافت سياسي٬سال در١٢٨١امور وزارت استخدام به
تدريج و درآمد خارجهوزارتخان آن در را ترقي مراحل اآجوداني سمت به آنگاه .پيمود ه
.يافت انتقال پهلوي دربار به
- 13. مـورد را خانواده اين افراد داشت ذوالفقاري خانواده با که قرابتي علت به ديبا فرح
و بود ديبا فرح توجه مورد پهلوي دربار در هدايتاهلل .ميداد قرار خود کمک و محبت
همراهي را او حضر و سفر دردربار تشريفات رئيس چندي از پس هللا هدايت .ميکرد
زبانهاي به وي .شد منصوب سلطنتي تشريفات کل معاونت به سرانجام و گرديد پهلوي
.داشت کامل تسلط ترکي و انگليسي و فرانسه
متولد حريري مرسدس با خان هدايتاهلل١١٨١کـرمانشاهي حريري جواد دختر
نام .کرد ازدواجمرجان :قرارند اين از وي فرزندان هاي٬ياسمين٬همسر ياسمين .کاميار و
.ميکنند زندگي کشور از خارج در هماکنون خانواده اين .ادجوست ر کيومرث
ذوالفقاري قليخان مرتضي
تحصي ويرسانيد اتمام به آمريکا و ايران در را خود عالي لت٬وزارت استخدام به
درآ نيروعـزتافـخمي خـانم بـا .شـد عـهدهدار وزارتخانه آن در را مهمي مشاغل و مد
خان محمدعلي :از عبارتند فرزندانش .کرد ازدواج٬خانم مستوره٬.خانم فاطمه و
ذوالفقاري احمدخان
خانم قمرتاج بطن از اسعدالدوله سردار ذکور فرزند بزرگترين ذوالفقاري احمدخان
مظفريپـدري اموال تمام وارث که است خان رضاقلي دختر حجابالسلطنه به ملقب
خود پدر اول لقب بود اسعدالدوله سردار ذکور فرزند اولين حقيقت در احمدخان .گرديد
با و نکرد قبول دولتي شغل منيعالدوله احمدخان .کردند واگذار او به بود منيعالدوله که را
ک ثروتاز که لنيدر جواني در وي .داشت مرفهي بسيار زندگي بود رسيده او به مادرش
مـوضوع ايـن بـه خـود خـاطرات در احتشامالسـلطنه .بود خمسه دوم فوج در پدر کنار
از فرزندانش .کرد ازدواج مافي تاجالملوک حاجيه با ذوالفقاري احمدخان .دارد اشاراتي
مهن :از عبارتند خانم اين بطنکودکي در که ذوالفقاري ليلي خانم و ذوالفقاري تقي دس
بابک :از عبارتند ذوالفقاري تقي فرزندان .کرد فوت٬نکاح به که ذوالفقاري بهاره خانم
.درآمد عامري علي آقاي
.بود افخمي اميراشرف دختر افخمي خانم ملکتاج منيعالدوله احمدخان دوم همسر
سلط فرزند اشرف اميريک و مجلس نمايندگي دوره يازده بود افخم وزير خان علي ان
- 14. شـيرين خـانم از عـبارتند وي فـرزندان و .داشت را زنـجان و قــزوين ســناتوري دوره
مـجيد دکتر با که ذوالفقاري شهره خانم و شد قاسملو افشار علي همسر که ذوالفقاري
ايش فرزندان .بست زناشويي پيوند نوابشهرام :از عبارتند ان٬.شهرزاد و شهريار
ذوالفقاري حميدخان
حجابالسلطنه خانم بطن از اسعدالدوله سردار ذکور فرزند دومين ذوالفقاري حميد
نماينده دوره نه که ضيائي مجد دختر خانم رباب با حميدخان .داشت دولتي شغل و بود
صاحب و کرد ازدواج بود زنجان از مجلس:قرار اين از شد خود همسر از فرزند نه
مجيدخان٬خان فرخ٬فروزان خانم٬مسـتوره خـانم بـطن از سلمي خانم٬خـانم زهـرا٬
حيدرقلي٬رضاقلي٬غلمعلي٬.خانم حميده و
ذوالفقاري خان اميرحسن
ند ديگري شغل و بود زنجان شهر انجمن رئيس که ذوالفقاري خان اميرحسنبا اشت
خـان ابـوالقـاسم از عـبارتند آنـها فرزندان .کرد ازدواج ابراهيمي افخم همايونتاج خانم
و ذوالفـقاري خـان مـحمدحسن ايشـان فـرزند کــه ذوالفــقاري عــيسي و ذوالفــقاري
.ميباشند ذوالفقاري محمدرضاخان
سال در ذوالفقاري فتحاهلل و ذوالفقاري مهرداد١٥٨١.شدند کشته اتومبيل حادثه در
کـاوه نـام بـه دارد فـرزندي و مـيباشد وکـيلي حسـن هـمسر ذوالفقاري رؤيا خانم
.ذوالفقاري
.بـود ايـران چـوگان تيم عضو ضمن در و مول ّتم افراد از ذوالفقاري خان اميرحسين
خانم او همسر .ذوالفقاري نادر نام به دارد فرزندي.بود خلجي شيرين
تـحصي از پس ذوالفـقاري رضاخاندوره در نـپذيرفت دولتـي شـغل خـود لت٨٤
عليا طارم نماينده بيستوچهارم دوره در و خدابنده شهر از ملي شوراي مجلس نماينده
شهردار مشيرهمايون استاد دختر شهردار شهدخت با رضاخان .شد٬ازدواج پيانو استاد
ک.شدند ترانه و شراره نامهاي به دختر دو صاحب آنها .رد
اسعدالدوله سردار دختران
خانم اکرم
- 15. ١مافي اله فتح نام به فرزندي داراي آنها و شد مافي خان ابوالقاسم همسر خانم اکرم .
در مافي فتحاهلل .شدند١٬٤١تحصي از پس .شد متولدلبنان به ايران در مقدماتي لتو
تحصي و کرد عزيمت سويس و فرانسهپـايان بـه سـياسي حـقوق رشته در را خود لت
در ايران به بازگشت از پس .رساند٤٤٨١تدريج و شد استخدام امورخارجه وزارت درا
در و ماهنشان نماينده ملي شوراي مجلس بيستويکم دوره در .پيمود را اداري مراحل
ادواربـا وي .بود مجلس وکيل همچنان چهارم و بيست و سوم و بيست و دوم و بيست
بست زناشويي پيوند کاظمي مشفق مرتضي دختر٬خانم اکرم .شدند جدا هم از بعد اما
ذوالفـقاري مـصطفيخان مـنزل در عمر آخر تا و شد جدا خود همسر از بعد کمي نيز
.ميکرد زندگي
٤ذ اشرف خانم .ديبا طباطبايي خسرو با والفقاري٬دارايي وزارت کل مديران از که
بود٬تعيين ملي بانک در اسکناس براندوخته نظارت هيئت عضويت به بعد و کرد ازدواج
خود خاله دختر با ديبا طباطبايي پرويز ايشان فرزند .بود سمت همان داراي سالها او .شد
ازدواج امامي سيد خانم طناز.هستند ديبا طباطبايي خدايار و خداداد آنها فرزندان .کرد
٨سيدامامي احمد دکتر .درآمد سيدامامي احمد دکتر همسري به خانم ايران فخر .
مـ و روحـاني جـمعه امـام سـيدکاظم حـاج مـرحـوم فرزنددر لک١١٤١.شـد مـتولد
تحصيرشته در اروپا در را خود عالي لتدرمـان او تخصص و رساند پايان به پزشکي
تحصي اتمام و تهران به ورود از پس وي .بود پوستي امراضشد تهران دانشگاه وارد لت
مربوط آن مطالب تمام که کرد دائر تندرست نام به نيز مجلهاي و .رسيد استادي مقام به و
ع استقبال مورد مجله اين و بود پزشکي به.گرفت قرار پزشکان ويژه به لقهمندان
ادوار در وي .بـود عـهدهدار را بـهداري وزارت معاونت هم چندي سيدامامي دکتر
ششم دوره در و گرديد تبريز از ملي شوراي مجلس وکيل نوزدهم و هجدهم و شانزدهم
دکتر نام به وي فرزندان از يکي .شد منصوب آذربايجان سناتوري به همسال در کاووس
٥٨٨١تحصي شد متولدپايان به آمريکا در سياسي شناسي جامعه در را خود عاليه لت
اسـتخدام استاديار سمت با (صادق)ع امام دانشگاه در و گرفت دکتري درجه و رساند
از عـبارتند فـرزندان ديگـر .است کرده ترجمه يا و تأليف کتاب چند تاکنون او .گرديد
.خانم طناز و خان کامران و کاظمخان
٢فـرزند وثـوق عـلي همسري به ابتدا اسعدالدوله دختر کوچکترين خانم پروانه .
- 16. طو آنها زندگاني شوهر ندانمکاريهاي علت به ولي درآمد وثوقالدولههم از و نشد لني
فربود .درآمد فربود همايون دکتر همسري به پروانه و شدند جداو يکم و بيست ادوار در
افخم وزير خان سلطانعلي
هـمسري به نيلوفر .بودند نيلوفر و کاوه آنها فرزندان .بود مجلس نماينده دوم و بيست
وي شـغل و درآمـد نـظامالسـلطنه خان محمدعلي فرزند نظاممافي خان رضاقلي دکتر
دو .درگـذشت جـوانـي در بود دانشگاه استادينـامهاي بـه مـاند بـاقي آنـها از فـرزند
.نظاممافي شهربانو و محمدعلي
در وي .بود بزرگ مالکان از خان ابراهيم ميرزا فرزند فربود همايون دکتر١١٨١متولد
تحصي و شدتحصي ادامه براي و رسانيد اتمام به ايران در را متوسطه و ابتدائي لتلت
اروپ به عالينمود دريافت سياسي علوم و حقوق دکتري درجه و رفت ا٬بازگشت ايران به
ام اداره به وپرداخت پدرش وسيع لک٬به شيراز از دوم و بيست و يکم و بيست ادوار در
بود بيسروصدايي وکيل او .شد انتخاب مجلس نمايندگي٬سال در و٬١٨١تـهران در
.درگذشت
اسعدالدو سردارنـامهاي به کرد پيدا دختر دو خود چهارم همسر خانم سکينه از له
هـمسر خـانم بـتول .نـمود فـوت کـودکي در کــه خــانم نــصرت و ذوالفــقاري بــتول
فـرزندان .است امـيرافشـار خـان جـهانشاه فـرزند از که شد اميرافشار محمدحسنخان
:قرارند اين از نيز نامبردهشهريار٬اميرافشـار شهرزاد خانم و جمشيد ملک و شهرام٬و
پورزند داريوش دکتر آقاي همسر پورزند جهاندخت خانم٬نام به شدند فرزندي داراي و
.پورزند بابک
()افخمي افخم وزير خاندان
عـل بـه وزيـرافـخم خـاندان نام ميآيد ميان به ذوالفقاري خانواده از سخن وقتيت
ايـن ازدواج اوليـن در زيـرا مـيگردد؛ ذهـن بـه متبادر آنها فيمابين مختلف ازدواجهاي
بدرالدوله و منورالدوله به ملقب افخم وزيراعظم دختران از دوتن خانواده٬از پس يکي
آمدند در ذوالفقاري اسعدالدوله همسري به ديگري٬مجموع واسعدالدوله فرزند يازده ا
- 17. .بودند وزيرافخم دختري نوادههاي از
خاندان اين درباره توضيح از قبلو خـانواده ايـن درباره مختصري شرح است لزم
:شود آورده آنها ونسب اصل
سـا مـحمدخان فـرزند (وزيـرافـخم ـ بـقايا )وزيـر عـليخان سلطانپسـر لرالمـلک
محمدتقيخان پسر عبدالرضاخانقـاجار ظـهيرالدوله خان ابراهيم دختري نواده يزدي
.کردهاند ذکر شيرازي را خانواده اين اصل مورخان از برخي .ميباشد
الدينشاه مظفر دربار وارد جواني در عليخان سلطان٬بـود وليـعهد زمـان آن در که٬
در وليعهد خلوت عمله جزو ابتدا .کرد طي را مراحل تمام و گرديدشد تبريز٬جزو بعد
با و درآمد وليعهد پيشخدمتانآنکه از پس .شد مالياتي اجراي و وصول کل رئيس لخره
و مـحاسبات محصل و استيفا مبارکه دفترخانه مدير رسيد سلطنت به ميرزا مظفرالدين
سال در .گرفت بقايا وزير عنوان و گرديد دولتي بقاياي٬١٨١افخ وزير لقب ق . هاو به م
آن داراي مشـروطيت آغـاز تـا و شد سپرده او به اعظم دربار مجلس مديريت و دادند
ميرزا و شد صادر مشروطيت فرمان وقتي .داشت او به خاصي توجه شاه و بود سمت
آن در و داد تشکيل کابينهاي شد مشروطه الوزراء رئيس اولين مشيرالدوله خان نصرهللا
وزي کابينهگرديد منصوب داخله وزارت به رافخم٬نکرد دوام بيشتر ماهي چند کابينه اين
احضار اروپا از رئيسالوزرائي براي را اعظم اتابک اصغرخان علي ميرزا محمدعليشاه و
تـقاضاي و کـرد کـنارهگـيري کـار از مشـيرالدوله خـان نـصراللـه ميرزا نتيجه در و نمود
در محمدعليشاهسلطان شاه محمدعلي نتيجه در و نپذيرفت اتابک ورود تا را وي ابقاي
سـرپرستي بـه اسـفند اواخـر تاريخ در بود کابينه وزيران ارشد که را وزيرافخم عليخان
وزيران هيئت٬بودند نفر هفت که٬رئيس اولين را وزيرافخم مورخان از بعضي .کرد تعيين
کرده ثبت مشروطه الوزرايو بود کابينه موقت سرپرست او زيرا نيست؛ درست اين و اند
مجموعو رفت کنار کابينه از اتابک ورود از پس .داشت را سمت اين روز چهلوچهار ا
.درگذشت سيزدهم قرن آخر دهه در و گرديد منصوب دربار وزارت به چندي از پس
م دربار در زمانيکه در افخم وزير عليخان سلطاناقـامت تـبريز در ـظفرالديـنميرزا
ام داشتملک رقبه چندين خمسه و زنجان در و فروخت فارس و يزد در را خود لک
ام البته .درآمد منطقه آن عمده مالکان جزو و کرد خريداري مرغوبام به وي لکلک
حال اين با ولي نميرسيد؛ اسعدالدوله سردار و خان جهانشاه٬جز.بود آنجا مالکان و
- 18. ده صاحب و کرد انتخاب همسر پنج خود حيات طول در وزيرافخم خان سلطانعلي
.شد دختر چهار و پسر
١قب آن شرخ و کرد پيدا خود اول همسر از که الملک امين خان محمدحسن ..آمد ل
٤منيرافخم نامهاي به دختر پنج صاحب :بقايا امين خان قلي امام .٬نيرافخم٬قدسي
افخم٬فروغافخم٬افـخم ()امـيرمنصور سـپهبد نـامهاي بـه شـد پسر سه و تاج همايون
اهيمي ابر٬(شهرباني )افسر افخمي حميد سرتيپ٬ارس مهندساثـر در کـه افخمي لن
تصادف٬.افتاد دريا به مازندران جاده در وي اتومبيل
احمدخ همسري به منيرافخماو ولي درآمـد خـود عموي پسر افخمي انپـيدا لدي
.کرد پيدا پسر سه و بست زناشويي پيوند ذوالفقاري محمودخان با اعظم قدسي .نکرد
.شد معروف موسيقيدان شهردار مشيرهمايون همسر فروغافخم
.کرد ازدواج ذوالفقاري اميرحسن با همايونتاج
٨اط که خسروخان .ا لعي.نيامد دست به او ز
٢افـخم مهدي سرتيپ :از عبارتند فرزندانش اهيمي؛ ابر افخم عبدالرضا سرلشکر .
اهيمي ابر٬اهيمي ابر افخم هوشنگ دريادار٬اهيمي ابر افخم اميرقاسم٬افـخم جـهانگير
اهيمي ابر٬اهيمي ابر افخم بخش جهان٬(شد افخمي ايرج همسر )که اشرف فخر٬پوران
(آمد در ديبا طباطبايي فريدون دکتر همسري به )که خانم٬سپهبد با )که خانم زمان ملک
(بست زناشويي پيوند وثوق احمد٬.(کرد عروسي اعتضادي با )که خانم فرحبخش
٥منيعالدوله احمدخان همسر او دختر اشرف ملک اشرف(؛ )امير افخمي ابراهيم .
با ايرج دکتر .شد.کرد ازدواج فخراشرف
١اسعد :داشت پسر سه خان عزيزهللا .٬سلطانعلي٬به کرد پيدا نيز دختر دو سعدي؛
خان عزيزهللا همسر .صفيه و صفوري نامهاي٬در کـه بـود ابراهيمي افخم زهرا٥١٤١
در و شد متولد١٥٨١.درگذشت
١غ سپهبد .نـصرت دخـتر با ابتدا افخمي لمحسينکـه مـظفرالديـنشاه نـوه اقـدس
او دوم هـمسر .شـدند جـدا هـم از زود خـيلي ولي کـرد ازدواج داشت نـام فــيروزتاج
غـ دکـتر :از بـودند عبارت فرزندانش بود ابراهيمي فروغاشرفاسـتاد افـخمي لمرضا
پيو افخمي مهناز خانم با که کشور وزارت معاون و ملي دانشگاهمهناز .بست زناشويي ند
هـم آمـوزگار جـمشيد کابينه در و شد زنان امور در مشاور وزير هويدا کابينه اواخر در
- 19. .ميباشد خانم معصومه و علي مهندس نام به فرزند دو داراي و .کرد حفظ را خود سمت
١و عباسه و عزت :دخترانش و اسفنديار و بهمن :او پسران خان؛ عباسقلي .دختر دو
.ميمي و ليلي نامهاي به ديگر
٬خان عليقلي .
١١خان علينقي .
:از بودند عبارت افخم وزير دختران
١.درآمد ابراهيمي امير ديوان اعتضاد همسري به که مسرتالسلطنه خانم .
٤او بدون زندگي راه ميانه در و کرد ازدواج جنگ بااميربهادر شمسالسلطنه خانم .لد
.درگذشت
٨بـه او مـرگ از بـعد و بـود خان عليقلي همسر ابتدا که منورالسلطنه خانم سکينه .
.درآمد اسعدالدوله خان حسينقلي همسري
٢به خود خواهر منورالدوله فوت از پس که بدرالدوله به معروف خانم بدرالملوک .
يک و پسر چهار و درآمد اسعدالدوله همسري.آورد دختر
افخمي احمد :از عبارتند امينالملک فرزندان٬.افخمي مهرارفع و افخمي مهرانور
در امينالملک١١٤١سـن در شـده تطميع مجاهدين از يکي دست به شمسي١٨
ايـرانالمـلوک بـه دسـتيابي بـراي او رقـباي تـحريک بـه قـتل اين .رسيد قتل به سالگي
در قاجار رجال فرهنگ کتاب در پي.چرچيل جرج .بود شاه ناصرالدين دختر افتخارالسلطنه
صفحه٢٢ناصرالدين دختر افتخارالسلطنه ايرانالملوک و خان محمدحسن :مينويسد
م يکديگر با شاه.ميکنند خصوصي لقاتهاي
حدود در امينالملک خان محمدحسن فرزند افخمي احمد٨١٤١شد متولد شمسي
تحصي از پس ورا مهمي مقامات .درآمد کشور وزارت استخدام به عالي و متوسطه لت
کودتاي از بعد .داشت مديرکلي مقام مدتها و .کرد طي وزارتخانه آن در١٤مرداد٤٨٨١
بيست و نوزده دوره در و رسيد وکالت به زنجان از ملي شوراي مجلس هجدهم دوره در
سال در بود مجلس وکيل همچنان نيز١٢٨١شد بازنشسته٬تـوزيع تعاوني بانک در و
.پرداخت کار به رشيديان برادران
يک و دختر يک صاحب و کرد ازدواج مقدم علوي مهديقلي سپهبد با خانم مهرانور
تحصي مقدم علوي .شد پسرو رسـانيد اتـمام به فرانسه در را خود عالي لتدر٢٤٨١
- 20. اص اداره رئيس مدتي .شد سرتيپمـعاونت و ژانـدارمـري رياست .بود اسب نژاد لح
در .بود او مشاغل ديگر از جنگ وزارت١٨٨١در و سـرلشکري درجـه١٨٨١درجـه
کودتاي از بعد .گرفت سپهبدي١٤و شد برگزيده کشور کل شهرباني رياست به مرداد
فوقالعاد قدرتتيمور سپهبد با خود شهرباني رياست مدت تمام در .آورد دست به هاي
شريفامامي جعفر کابينه در .بود جدال و جنگ و مبارزه در ساواک رئيس بختيار٬در که
ماه شهريور نهم٬٨٨١گرديد معرفي٬زمستاني انتخابات و شد معرفي کشور وزارت به
اسفند در .داد انجام را بيستم دورماه٬٨٨١امير سپهبد به را خود جاي کابينه ترميم در
قريب و شد بازداشت نظامي حکومت پنج ماده طبق اميني دکتر حکومت در .داد عزيزي
ارجاع او به کاري ديگر ولي شد آزاد زندان از محاکمه بدون و بود زندان در سال يک
کا به رشيديان توزيع و تعاوني بانک در فقط نشد؛در سـرانـجام .پـرداخت ر٬٥٨١در
.درگذشت تهران
.کرد ازدواج روشن محمدعلي با خانم ارفع مهر
در وزيـرافـخم خـان علي سلطان فرزند اميراشرف به ملقب افخمي ابراهيم سلطان
١١٤١تحصي .شد متولد شمسيعلوم مدرسه از و رسانيد اتمام به تهران در را خود لت
مـلي شوراي مجلس پنجم دوره درانتخابات .شد فارغالتحصيل سياسي٬در کـه٤١٨١
گرفت انجام شمسي٬ششم دورههاي در و شد زنجان وکيل٬هفتم٬هشتم٬نهم٬دهم٬
يازدهم٬دوازدهم٬سيزدهم٬در .بود مجلس بيسروصداي نماينده پانزدهم و چهاردهم
سنا مجلس اول دوره انتخابات٬سنقزوين انتصابي اتور٬زنـجان٬مـحدر و گـرديد لت
در سرانجام و بود انتخابي سناتور همچنان نيز سنا دوم دوره انتخابات١٨٨١.درگذشت
در وزيـرافـخم خـان سـلطانعلي فـرزند ابراهيمي افخم عبدالرضا سرلشگر١١٤١
در و رفت اروپا به ايران در تحصيل از پس .شد متولدو پرداخت نظامي تحصيل به اتريش
در سـروانـي درجـه بـا ايـران بـه بـازگشت از پس .برد سر به آنجا در سال شش قريب
بـه دومـي سـرهنگ درجـه بـا متحدالشکل قشون تشکيل در .شد استخدام اندارمري ژ
تا بود مأموريت آن در سال يک .شد منصوب آذربايجان لشکر ستاد رياستتـهران به
را مرکز لشکر ستاد رياست و يافت انتقال٬سـپه سـردار مسـتقيم فـرماندهي تـحت که
بود رضاخان٬.گرفت سرتيپي درجه و شد عهدهدار
سال در٨١٨١بـرکناري و دستگيري براي خوزستان به سردارسپه جنگي سفر در