Mais conteúdo relacionado
Semelhante a توحید امامیه تقریر کل جلسات (20)
توحید امامیه تقریر کل جلسات
- 1. 1
آموزشیدورهامامیه
دینکالسمجازیآموزشکانال
@dinclass
----------------------------------------------------
: اول جلسه
اند آمده اهلل معرفت برای آسمانی ادیان تمام بدانیم بحث ی مقدمه در که نیست گزافی ادهای این.
مقدمهدرنکاتیبحث
ا این که بکنیم پیدا متعال خداوند به ایمان بخواهیم ما چنانچههر از پیش است الزم ،ماست مکتب غایت مر
. باشیم داشته معرفت و علم متعال خداوند به نسبت چیز
( دارد ّقلُتعم ایمان چونشود روشن باید پس ) بگیرد خود به ایمان معنای تا بگیرد تعلق چیزی به باید یعنی
!!؟ بیاوریم ایمان خواهیم می چیز چه به ما که
. است ارزش بی ایمان آن بیاورد ایمان موهوم چیز یک به اگر انسان
ُط: )اهللمعرفتُقرُط(مسلمانانداندیشمننزدادخ معرفتوشناخترق
ُط این از برخی ،است صحیح اهلل معرفت طرق ی همه آیا کنیم روشن بحث این طول در باید ماصحیح رق
هستندُط این از یکی یا!است؟ صحیح رق
- 2. 2
اهر:عقل
منحصر را اهلل معرفت و هستند عقل راه و طریق به قائل که کسانی به چنانچهگفته ،دانند می عقلی طریق در
وبازگشت گردانند بر عقل طریق همان به را فطرت راه جواب در است ممکن ؟ شود می چه فطرت راه :شود
طریق نیز متکلمین همچنین ،دارند عقل راه به تمایل نیز مشاء فالسفه .بدانند عقلی طریق همان به را فطرت راه
م همچنین دانند می عقل راه را صحیحباز .اما هستند مشترک امر این در دو هر شیعی متکلمین و معتزلی تکلمین
!!دارد وجود دو این میان هایی تفاوت که داتست بایستی
هایفرق اهرایندرفالسفهبامتکلمینطریقمیانّیممه:ارددوجود
استدال و اندیشه و وتفکر تعقل با خارجی و بیرونی منبع یک به نیاز بدون ،خود ما که باورند این بر فالسفهمی ل
راه ،راه اینکه عین در معتقدند علیه اهلل رحمت مفید شیخ همانند متکلمین برخی لکن نماییم ثابت را خدا توانیم
ما که است وحی این !! نیستیم وحی از نیاز بی ما مسیر این در ّاما نماید می اثبات را خداوند عقل و است عقلی
. نماید می متوجه را
: فرماید می المقاالت اوائل در ره مفید شیخ
- 3. 3
"سمع عن منفک غیر انه و السمع الی نتائجه و علمه فی محتاج العقل ان علی االمامیة واتفقتالعاقل ینبه
کیفی علیةاالستدالل،ذلک فی وافقهم و ،رسول من العالم فی وابتدائه التکلیف اول فی البد وانه
تعمل العقول ان زعموا و ،ذلک خالف علی والزیدیة الخوارج و المعتزلة واجمعت .الحدیث اصحاب
التکلیف اول فی الرسالة یوجبون خاصه المعتزلة من البغدادیین ان اال والتوقیف السمع من بمجردها
ا ویخالفونوصفناه فیما علتهم الی ویضیفونها االمامیة یصحها علال ویثبتون لذلک علتهم فی المامیة"1
!! آموزد می عاقل به را استدالل ی نحوه وحی که است معتقد ره مفید شیخ
مفید شیخ همچون متکلمین لکن تنها عقل به فالسفه اما ،معتقدند عقل به گروه دو هر پسعقل طریق به ره
. باشند می معتقد وحی تعلیم همراه به
:فالسفهطرفازدورادعای
ایشان ،دارند برهان خود اعتقاد این برای هستند مدعی فالسفه بدانیم است الزم البتهمًاابتدائ اگر گویند ی
بگو بخواهم من اگر که دلیل این به !!آید می الزم دور نماییم مراجعه وحی به بخواهیممعتقدم خدا به یم
عی و موسی حضرت چونعیس و موسی حضرت خود حقانیت آنگاه ،اند فرموده السالم علیهما سیعلیهما ی
ا حکمت ،باشم کرده اثبات را خدا باید قبال پس !شود؟ می روشن من برای کجا از السالمکرده اثبات را و
ا علیهما موسی و عیسی حضرت سراغ به سپس ،باشم کرده اثبات وحی یه را خود نیاز ،باشمیا و لسالم
س!! بروم الهی حجج ایر
:ابوج
ک همین ،آید نمی الزم دوری هیچ )(مضمون :فرماید می فالسفه مقابل در ره مفید شیخعلیهم بیت اهل ه
ال( بنمایند معرفی الهی حجت عنوان به را خود دارند وظیفه آیند می الهی حجج و سالمم) بیاورند عجزه
السالم علیهم بیت اهل خود بعد ی مرحله در و ،نمایند اقامه دلیل خود بودن حجت بر وبخداوند اثبات ر
خو شما و من بر ّتجح ،دلیل نیز اینجا در و فرمایند می اقامه دلیل متعالآیا .بود اهددلیل اگر شما نظر از
دلهمین اگر و !؟ دارد وجود اشکال بیاورند ما برایالسالم علیهم بیت اهل را عقلیافالطون و ارسطو را یل
!؟ ندارد وجود اشکال بیاورند
1ج ،المقاالت اوائل ،مفید شیخ مصنفات4ص ،44
- 4. 4
علیه اهلل سالم صادق امام ًالاص ،است برهان و دلیل به عالم السالم علیه صادق امامعلیهم اطهار ائمه و
. اند آمده عقول دفائن کردن شکوفا و اثاره جهت به السالم
: فرمایند می باره این در علیه اهلل سالم امیرالمومنین
…ُّجَتْحَی َو ِهِتَمْعِن َّیِسْنَم ْمُهُورِّکَذُی َو ِهِتَرْطِف َقَاثِیم ْمُهُودْأَتْسَیِل ُهَءَایِبْنَأ ْمِهْیَلِإ َرَتَاو َوُوارِیثُی َو ِغِیلْبَّتِالب ْمِهْیَلَع وا
ُولقُعْلا َنِئَافَد ْمُهَل2
مى پى در پى را ایشان و انگیخت بر آنان بین در را خود پیغمبران تعالى خداى پسپیمان و عهد تا فرستاد
را از و ،کنند آوریشان یاد شده فراموش بنعمت و بطلبند بود آنان ّىلجب که را خداوندبا تبلیغ هایشان
اند بکار آورده بیرون را شده پنهان عقلهاى و )بگویند سخن ،برهان (با نمایند گفتگوازند.
:فطرتاهر
عقل راه نیز برخی اما دارند قبول نیز را عقل راه ، طریق این به معتقدین از بسیاریرمی انکار کل طور به ا
کنند
ق تبیین مقام در و نیست عقل معنای به فطرت و است فطری ،معرفت راه معتقدند گروه ایناصوال هستند ائل
سبحا خداوند با دنیا این به آمدن از قبل بلکه و تولد ابتدای همان از همگی ها انسانخداوند و بودند آشنا ن
ایشا به را خودشقد معرفتی ی سابقه این با آیند می دنیا این به وقتی و کرده معرفی نمی جهان این بر م
است بدیهیات مانند ایشان برای خدا ی مسئله ،ندارند استدالل به نیاز دیگر و گذارند(بودن بزرگتر مثل
ن و است آشنا خدا با اتوماتیک صورت به که است شده تنظیم طوری فطرت پس ) جزء از کلیابه ز
. ندارد وجود برهان و استدالل
نیاز و آشناست گرگ با تولد ابتدای همان از آید می دنیا به ّهرب یک وقتی : مثالا بهبودن دشمن بر ستدالل
. کند می فرار بیند می را گرگ تا پس ،ندارد گوسفند با گرگ
این از انسان است ممکن البته وو ضراء و باساء در ّاما باشد غافل است آن واجد درون در که حقیقتی
متعال خدای که خود فاطر به خود به خود ، دارند تصریح آن به روایات و آیات اینکه کما ها گرفتاری
2:ص ،)صالح (للصبحی البالغة نهج43
- 5. 5
با بحث مقام در این آوردید خدا اثبات بر هم عقلی دلیل بحث مقام در اگر حال . شود می متوجه باشد
و ملحدین،نیست برهان به نیاز هیج اما . است استفاده قابل و نیست بد ها آتئیست و ها مارکسیست
می را خدا که یابد می خود درون در انسان و است درونی ی تجربه یک و حسی و فطری خداشناسی
. شناسد
: راه این به معتقدان استشهاد در روایتی
:کرد عرض )السالم علیه ( صادق جعفر امام حضرت به شخصی<<بحثمجادله و هادر هابارهوجود
آیا :فرمود حضرت ،کنید راهنمایی خداوند به مرا . است کرده ّریمتح مرا خداوندکشتی سوار هرگز
شدههیچ و بشکند تو کشتی که آمده پیش آیا :فرمود ،بله :داد پاسخ ای؟پاسخ نباشد؟ تو برای نجاتی راه
که چیزی به تو قلب هنگام آن در آیا :فرمود ،بله :دادنجات بر قادر:داد پاسخ نگرفت؟ تعلق باشد تو
نجاتم بر قادر که موجودی به قلبم ،آریکه است خداوندی موجود همان :فرمود . گرفت تعلق ،باشد
دهنده نجات هیچ وقتینباشد ایاست تو نجات بر قادر هم>>3
س فرد این از ضراء و باساء حال همین در اگر : فرمایند می ،طریق این بزرگان از برخیکسی این کنید وال
خیر : گفت خواهد ؟ دارد مکان کرد رو او به تو قلب کهخی : گفت خواهد ؟ دارد زمان ،، ررا خدا یعنی
!! شناسد می استدالل بدون. است فطری معرفت همان این و
:شهوداهر
قائلین از برخیبهطریق این،کامال را عقل راهآنچه گویند می و کنند می تقبیحدرمعقالنیت سیرگیر
باشیم مصداق دنبال باید ما ،مصداق نه است مفهوم آید می عقلحلوا با که چرا ،حلواکردنشیرین دهان
!! گردد نمی
تقسیم تبیین مقام در ایشان سپس ،کنیم شهود و بیابیم و ببینیم را مصداق خود باید ماو کنند می بندی
:میگویند
داریم الیقین حق یکجا و داریم الیقین عین یکجا ،داریم الیقین علم ،یکجا ما
: مثال
3،الصدوق مکتبه ،التوحید ،)صدوق (شیخ قمی بابویه الحسین بن علی بن محمد،تهران1387ص ،231
- 6. 6
) الیقین علم ( برید می آتش به پی و بینید می ازدور را آتش دود یکجا
) الیقین عین ( برید می آتش به پی و میبینی نزدیک از را آتش یکجا
) الیقین حق ( سوزی می آتش در و شوی می یکی باآتش و روی می آتش درون به خود یکجا
.یابد می و کند می شهود را حق ذات ِدخو انسان ) شهود راه ( سوم رویکرد این در
شودمیتقسیماعتقادیگروهدوبهرویکرداین:
:ّلواگروه
) هستند دوئیت به قائل ( هستند خلق با خدا ذات تباین به قائل که هایی شهودی
:ّمودگروه
هستند خلق و خدا عینیت به قائل بلکه نیستند خلق و خدا ذات تباین به قائل که هایی شهودی
) مخلوقات با خدا ذات بودن یکی (
آشناییمختصرباّلواگروهشهودی(–)اتحادیغیر:
قائلند گروه اینبدانید باید اما کنیم می شهود را خدا ما گرچهخد و وجودیم یک ما کهدیگری وجود ا
شهود و شناساندن شناساند،این می ما به مراتبی به را خود ،خودش عنایت و فعل به ،متعال خدای اما است
ندا را قدرت این و هستیم محدود موجوداتی ما چون ،نیست ما فعل و اوست فعل به،بشناسیم را او که ریم
.بشناساند ما به را خود عنایتش به و خودش لطف به باید که اوست
لقا آیات گروه این ی ادله برخیالرویه فی جاء ما باب در که روایاتی مانند است اهلل رویت روایات و اهلل ء
. است آمده صدوق توحید در
اینازاینمونهایاتور: داد خواهیم توضیح آن معنای پیرامون بعد جلسات در و خود جای در که
َأ ُنْب ُدَّمَحُم َانَثَّدَح َلَاق ُهَّلال ُهَمِحَر ُقَّاقَّدال َنَارْمِع ِنْب ِدَّمَحُم ِنْب َدَمْحَأ ُنْب ُّیِلَع َانَثَّدَحَلَاق ُّیِفُوکْلا ِهَّلال ِدْبَع ِیب
ْوَّنال َدِیزَی ِنْب ِنْیَسُحْلا ِنَع ُّیِعَخَّنال َنَارْمِع ُنْب َىسُوم َانَثَّدَحِیبَأ ْنَع ٍرِیصَب ِیبَأ ْنَع َةَزْمَح ِیبَأ ِنْب ِّیِلَع ْنَع ِّیِلَف
َق ِةَمَایِقْلا َمْوَی َنُونِمْؤُمْلا ُهَارَی ْلَه َّلَج َو َّزَع ِهَّلال ِنَع ِینْرِبْخَأ ُهَل ُتْلُق :َلَاق ع ِهَّلال ِدْبَعِمْوَی َلْبَق ُهْوَأَر ْدَق َو ْمَعَن َلا
- 7. 7
ُقَف ِةَمَایِقْلاْمُهَل َلَاق َنِیح َلَاق َىتَم ُتْل-َلىب ُوالقا ْمُکِّبَرِب ُتْسَل َأُهَنْوَرَیَل َنِینِمْؤُمْلا َّنِإ َو َلَاق َّمُث ًةَعَاس َتَکَس َّمُث
ُهَل ُتْلُقَف ٍرِیصَب ُوبَأ َلَاق َاذَه َکِتْقَو ِیف ُهَارَت َتْسَل َأ ِةَمَایِقْلا ِمْوَی َلْبَق َایْنُّدال ِیفَکْنَع َاذَهِب ُثِّدَحُأَف َکَادِف ُتْلِعُج
َت َکِلَذ َّنَأ َرَّدَق َّمُث ُهُلُوقَت َام َىنْعَمِب ٌلِهَاج ٌرِکْنُم ُهَرَکْنَأَف ِهِب َتْثَّدَح َاذِإ َکَّنِإَف َال َلَاقَفُةَیْؤُّرال ِتَسْیَل َو َرَفَک ٌهِیبْش
َىلَاعَت ِنْیَعْلِاب ِةَیْؤُّرَالک ِبْلَقْلِاب.َنُودِحْلُمْلا َو َنُوهِّبَشُمْلا ُهُفِصَی َّامَع ُهَّلال4
عرض حضرت آن به گفت که )السالم (علیه صادق حضرت از بصیر ابو از حمزه ابى بن على از: کردم
آیا که جل و عز خداى از ده خبر مرا کهمى را او قیامت روز در مؤمنانآر فرمود بینندروز از پیش و ى
دیده را او قیامتکه فرمود بایشان که هنگامى در فرمود زمان چه در کردم عرض اندُوالقا ْمُکِّبَرِب ُتْسَل َأ
َلىبسا ساعتى حضرت پس مائى پروردگار تو آرى که گفتند شما پروردگار نیستم آیا یعنىشداند کت
بعمى را او قیامت روز از پیش دنیا در مؤمنان و که فرمود آن از دچنان تو آیا بینندنوقت همین در که یستى
از باین من پس گردم تو فداى که کردم عرض حضرت بآن که میگوید بصیر ابو ببینى را اوتحدیث و
بمع باشد جاهل که منکرى پس کنى حدیث باین گاه هر تو که زیرا نه فرمود کنمما آنچه نىآن میگوئیم
خو تو ناخوشى این باعث است کفر و تشبیه این که کند تقدیر آن از بعد و کند انکار رادیدن و بود اهى
مى وصف را او ملحدان و مشبهه فرقه آنچه از است برتر خدا نیست بچشم دیدن چون بدل.کنند
:توضیح
ت این از بیش من نزد الرویه فی جاء ما باب در روایات این فرماید می ره صدوق مرحومو است عداد
از و نکنند برداشت سوء ّالهج تا نکردم نقل این از بیش من لکن است صحیح من نزد همگیتشبیه آن
) نشوند معتقد تشبیه به ( نفهمند
: ادعیهوایاتوراینازدیگرنمونه
ِیهَلِإْبَهِیلَلَامَکْکیَلِإ َاهِرَظَن ِءَایِضِب َانِبُولُق َرَاصْبَأ ْرِنَأ َو َکْیَلِإ ِعَاطِقْنِالا5
4
:ص ،)(للصدوق التوحید117
5(ط األعمال إقبال-ج ،)القدیمة2:ص ،687
- 8. 8
..دی و ،کن ارزانى من به خودت به کامل رسیدن براى ،را مخلوقات از جدایى کمال خدایادگاندلهایمان
کن روشن خویش سوى به نگاه پرتو به را
:دیگرنمونه
:ُهَعَفَر ِهَّلال ِدْبَع ِیبَأ ُنْب ُدَّمَحُم
:َلَاق ،السالم علیه ِهَّلال ِدْبَع ِیبَأ ْنَع«َلىع ُبُطْخَی السالم علیه َنِینِمْؤُمْلا ُرِیمَأ َانْیَبٌلُجَر ِهْیَلِإ َمَاق ْذِإ ِةَفُوکْلا ِرَبْنِم-
ِذ :ُهَل ُلَاقُیٌبِلْع-ٍنَاسِل ُوذَلَاق َ؟کَّبَر َتْیَأَر ْلَه ،َنِینِمْؤُمْلا َرِیمَأ َای :َلَاقَف ،ِبْلَقْلا ُعَاجُش ،ِبَطُخْلا ِیف ٍغِیلَب:»
َاق ُ؟هَتْیَأَر َفْیَک ،َنِینِمْؤُمْلا َرِیمَأ َای :َلَاقَف ،ُهَرَأ ْمَل ًاّبَر ُدُبْعَأ ُتْنُک َام ،ُبِلْعِذ َای َکَلْیَوْمَل ،ُبِلْعِذ َای َکَلْیَو :َلُهَرَت
ُنُویُعْلاَانمِیإْلا ِقِئَاقَحِب ُبُولُقْلا ُهْتَأَر ْنِکل َو ،ِرَاصْبَأْلا ِةَدَهَاشُمِب....6
(ع صادق امامالسالم لیه(ع المؤمنین امیر که میان آن در :فرمود )السالم لیهکوفه در )سخنرانى منبر بر
نامش مردیکه میفرمودگفت پس ،بود القلب قوى و سخن شیوا مردى او و برخاست بود ذعلباامیر ى
دیده ترا پروردگار آیا مؤمنانن که پروردگارى من ذعلب اى تو بر واى :فرمود امام ئى؟دیدهعبادت ام
دیده چگونه را او ،مؤمنان امیر اى عرضکرد نکنمدیدگان ذعلب اى تو بر واى :فرمود اى؟چ بنگاه را اوشم
دریابند حقیقى ایمان با را او دلها بلکه نبینند!!
آشناییمختصرباّمودگروه:
ّمود گروهمعتهستند قداو با ما) خداوند ذات (یکیشویم می او در فانی و شویم میای قطره همانند
د در کهرجهتی از ها مثال این که دهند می توضیح بیان مقام در خود و ،شود می فانی یااز و است دور
ّبرمق جهتی. ) کند می نزدیک امر حقیقت به را انسان (
نباشد کار در دوئیتی که است پذیر امکان زمانی شناخت ًالاص که بگوییم خواهیم می امابا ًامصداق من و
و بشوم یکی اوبا اینکه بیابم.مثل و کنم درک وجدانی و شهودی و حضوری علم به را اوآبشوم یکی تش
سیر و کنیم سیر ما که است همین هم سلوک و سیر دلیل و بنمایم وجدان را آتش ًادقیق وذات در و کنیم
!! بشویم فانی حق
6الک(ط افی-ج ،)دارالحدیث1:ص ،338
- 9. 9
دارند خود برای ای ادله ها گروه سایر همانند نیز ّمود گروه
برخیاازّهلادشهودی(ّمودگروه–)اتحادی:
: چون آیاتی
َنُوعِجَار ِهَیلِإ َّانِإَو ِهَّلِل َّانِإ ُوالَاق ٌةَبِیصُم ْمُهْتَبَاصَأ َاذِإ َنِیذَّلا7
َاو ُرِهَّاظَالو ُرِخْآلَاو ُلَّوَأْلا َوُهٌمِیلَع ٍءَیش ِّلُکِب َوُهَو ُنِطَابْل8
....و
: گروه این استشهاد مورد روایات از ای نمونه
َمُع ِنْب ِعْیَمُج ْنَع ٍدْیَبُع ِنْب ِکَوْرَم ْنَع َىسِیع ِنْب ِدَّمَحُم ِنْب َدَمْحَأ ْنَع َىیْحَی ُنْب ُدَّمَحُم ُهَاوَر َوُوبَأ َلَاق َلَاق ٍرْی
ع ِهَّلال ِدْبَع: السالم لیهْیَش ُّیَأُهَّلال ُتْلُقَف ُرَبْکَأ ُهَّلال ٍءْنِم ُرَبْکَأْیَش ِّلُکْیَش َّمَث َنَاک َو َلَاقَف ٍءُهْنِم َرَبْکَأ ُنُوکَیَف ٌء
ُهَّلال َلَاق َوُه َام َو ُتْلُقَفْنِم ُرَبْکَأ.َفَصُوی ْنَأ9
اکبر َّهلال معنى :پرسید من از )(ع صادق امام :گوید جمیعبزرگتر خدا عرضکردم چیست؟چیز همه از
:چیست؟فرمود پس :عرضکردم ،باشدآن از بزرگتر خدا که بودچیزى آنجا مگر :فرمود ،استبزرگترخدا
.شود وصف که آنست از
نکته:
فقط و نیامدیم بر داوری مقام در و نکردیم داوری گونه هیچ اینجا تا ما بدانید بایدو ُرقط انواع
آینده جلسات در و بعدی های بحث در اهلل شاء ان ،نمودیم ّفیرمع را معرفتی رویکردهایتب مقام دریین
.بود خواهیم ها برداشت سایر نقد و صحیح قول اثبات در براهین
-----------------------------------------------اول جلسه پایان------
7: البقره156
8: الحدید3
9(ط الکافی-ج ،)اإلسالمیة1:ص ،118
- 10. 10
: دوم جلسه
:نکته
اینگون ًالزوم که شد بیان گذشته جلسه درفقط معرفتی رویکرد هر طرفداران که نیست هیدر را طریق ک
معت را طریق دو ًابعض ها گروه از برخی بلکه باشند کرده انتخاب متعال خداوند معرفتهستند قدمی معتبر و
دانند.
عقاهربررسی:طریقایندرمتعالاونددخاثباتاهینربول
نکته1:
با رابطه درراهعقل،آنراهیُم نظر کهالهی وحی اگر که است این باشد می ما خود ختارانبیاء تعالیم و نباشد
نباش السالم علیهمنپی تواند نمی ) عقل ( نورانی ی ّهوق این از مندی بهره صرف انسان ،دبهسبحان خداوند
دستگیری بدون خودش و باشد خودش انسان چنانچه که نیست اینگونه پس ،ببرد( الهی معلمانپو یامبران
) السالم علیهم بیت اهل!! ببرد او معرفت سوی به راه
دق رابطه این در مهم بسیار روایاتی به: فرمائید ت
1-َکَحْلا ِنَع ِتْلَّصال ِنْب ِّیِلَع ْنَع ٍرُوهْمُج ِنْب ِدَّمَحُم ْنَع ٍدَّمَحُم ِنْب َّىلَعُم ْنَع ٍدَّمَحُم ُنْب ُنْیَسُحْلاَلِیعَامْسِإ َو ِم
ْنَع ٍبِیبَح ْیَنْبا: ُلُوقَی السالم علیه ٍرَفْعَج َابَأ ُتْعِمَس َلَاق ِّیِلْجِعْلا ٍدْیَرُبَفِرُع َانِب َو ُهَّلال َدِبُع َانِبُهَّلالَانِب َو
َىلَاعَت َو َکَرَابَت ِهَّلال ُبَاجِح ٌدَّمَحُم َو َىلَاعَت َو َکَرَابَت ُهَّلال َدِّحُو10
(ع باقر امامالسالم لیهبو :فرمود )شناخته خدا ما بوسیله و شد پرستش خدا ما سیلهشخداى ما بوسیله و د
محمد و شناختند یگانه را تعالى و تبارکحجاباست تعالى و تبارک خداى.
2-َفِرُع َانِب ِهِلِیبَس َىلِإ َنُوعَّادال َو ِهِرْمَأِب َنُولِمَاعْلا ُنْحَن َو ... : السالم علیه ابوعبداهلل قالُهَّلالَوُهَّلال َدِبُع َانِب
َّهلال َدِبُع َام َانَالْوَل َو ِهَّلال َىلَع ُءَّالِدَأْلا ُنْحَن.11
10(ط الکافی-ج ،)اإلسالمیة1:ص ،145
11:ص ،)(للصدوق التوحید152
- 11. 11
پرست خدا بما و شد شناخته خدا بما او راه بسوى خوانندگان و او بامر کارکنان مائیمرهنمایان مائیم و شد یده
نمیشد پرستیده خدا نبودیم ما اگر و خدا بر!!
3-... : السالم علیه ابوعبداهلل قالَفَّرَعَل َءَاش ْوَل َهَّلال َّنِإُهَسْفَن َدَابِعْلاَو ُهَلِیبَس َو ُهَطَارِص َو ُهَبَاوْبَأ َانَلَعَج ْنِکَل َو
َّنِإَف َانَرْیَغ َانْیَلَع َلَّضَف ْوَأ َانِتَیَالَو ْنَع َلَدَع ْنَمَف ُهْنِم َىتْؤُی ِیذَّلا َهْجَوْلاْمُهُونبِکَنال ِطِّراصال ِنَع...12
مى اگر تعالى و تبارک خدا راستى بهبى خواستمى بندگان به را خود واسطهما ولى شناسانیدرصراط و باب ا
ب رو ما والیت از که هر ،داشت وى به روى باید آن از که سوئى آن و کرده مقرر خود راه ودیگرى یا رتابد
محق دهد برترى ما بر راافتند در سر به صراط از آنها ًاق!!
4-کبیره جامعه زیارت... : علیه اهلل سالم هادی امامْنَم َو ْمُکِب َأَدَب َهَّلال َدَارَأ ْنَمُهَدَّحَوَلِبَقُمکْنَع...13
می آغاز شما وسیله به ،کند خدا آهنگ هرکهشما از را توحیدش طریق ،پرستد یکتایی به را او هرکه و کند
میپذیرد
5-کبیره جامعه زیارت... : علیه اهلل سالم هادی امامُمَالَّسالَىلَعِلَاحَمَّهلال ِةَفِرْعَم14
خدا شناخت های جایگاه بر سالم
مت خداوند ی وسیله به که ایشان و نماید ارسال را الهی حجج که است متعال خداوند بر لذاتوحید به ّیبُرم عال
متوجه و ملتفت را مردم ،هستند الهیخداوندآ مردم به را متعال خداوند توحید و بنمایندو بدهند موزش
اثبات بر را براهین زیباترینّقح حضرت.بدهند یاد مردم به
نکته2:
دستگیریو ما الهام اگرکهفرماید میخطاباله وعلیه اهلل صلی اکرم پیامبر ،عالمیان ّلک عقل به متعالخداوند
وج با حتی وحی و الهی هدایت به نیاز پس !! دانستی نمی را ایمان و کتاب نبود ماُبرزم صافی و سلیم عقل ود
12(ط الکافی-ج ،)اإلسالمیة1:ص ،184
13ا یحضره ال منج ،لفقیه2:ص ،609
14
همان
- 12. 12
گاه هیچ عقل داشتن صرف به و انبیاء تعالیم بدون قطعا که عادی های انسان ما به رسد چه ،است مشخص و
!!شدیم نمی الهی توحید متوجه
َکَیلِإ َانَیحْوَأ َکِلَذَکَوَاشَن ْنَم ِهِب ِیدْهَن ًارُون ُهَانْلَعَج ْنِکَلَو ُنَامِیإْلا َالَو ُبَاتِکْلا َام ِیرْدَت َتْنُک َام َانِرْمَأ ْنِم ًاحُورُء
ٍمِیقَتْسُم ٍطَارِص َىلِإ ِیدْهَتَل َکَّنِإَو َانِدَابِع ْنِم15
ب را روحی نیز تو بر )فرستادیم وحی پیشین پیامبران بر (که گونه همانوحی خود فرماناز پیش تو کردیم؛
نمی اینقرا نوری را آن ما ولی نبودی)؛ آگاه قرآن محتوای از (و چیست ایمان و کتاب دانستیکه دادیم ر
می هدایت بخواهیم را خویش بندگان از کس هر آن بوسیلههدایت راست راه سوی به مسلما تو و کنیم؛
می.کنی
َاهَانَیتآ َانُتَّجُح َکْلِتَوٌمِیلَع ٌمِیکَح َکَّبَر َّنِإ ُءَاشَن ْنَم ٍتَاجَرَد ُعَفْرَن ِهِمْوَق َىلَع َمِیهَارْبِإ16
( بخواهیم را کس هر درجات !دادیم قومش برابر در ابراهیم به که بود ما دالیل اینهاباال )،بدانیم شایسته و
می.داناست و حکیم ،تو پروردگار بریم؛
نکته3:
امور از سری یکدارد وجود،وحی به نیاز بدون بشر کهعقل داشتن صرفوکوشش و تجربه باراه آن به
.. و مختلف های صنعت ،نجوم ،ریاضیات مانند ،میکند پیدااما ، .بدانیمف بایدج از توحیداست مواردی مله
ب الهی حجج تعالیم و نباشد متعال خداوند وحی اگر کهحقیقی معلمان عنوان هانسانیتنباشنبشر ،دیتآن به
راهیپیدا.کرد نخواهد
نکته4:
ا است ممکن!؟ چیست شناخت و معرفت این در عقل نقش که بیاید بوجود محترم مخاطبین ذهن در سوال ین
و شود نمی برده جایی به راه نباشد عقل و باشد وحی اگر ،است وحی مخاطب عقل : گفت خواهیم پاسخ در
ه .برد نخواهد جایی به راهی عقل ،نباشد متعال خداوند وحی و باشد عقل اگر بالعکس همچنینباید مچنین
و بود عقل فاقد انسان اگر است،که یادگیری و ُّملَعت عقل شأن و است آموزش و تعلیم وحی شأن که دانست
15: شوری52
16
: االنعام83
- 13. 13
ّهجمتو چیز هیچ به اما ،شد می واقع وحی مخاطب انسان فرمود نمی خلق انسان در خداوند را الهیه ی قوه این
ه خدا بگویید گوسفند یک به اگر که همچنان !!گردید نمیَفتتُلم بنمایید متعال خداوند اثبات آن برای و ست
. گردد نمی متوجه و
َمِیهَارْبِإ ِنْب ِّیِلَع ْنَع َنَامْیَلُس ِنْب ِدَّمَحُم ْنَع ٍدَایِز ِنْب ِلْهَس ْنَع ٍدَّمَحُم ُنْب ُّیِلَعِدْبَع ِیبَأ ْنَع ٍنَانِس ِنْب ِهَّلال ِدْبَع ْنَع
ع ِهَّلالالسالم لیهِهَّلال ُةَّجُح :َلَاقَىلَعْلقَعْلا ِهَّلال َنْیَب َو ِدَابِعْلا َنْیَب َامِیف ُةَّجُحْلا َو ُّیِبَّنال ِدَابِعْلا17
صادق حضرتعلیه اهلل صلواتبندگ میان حجت و است پیغمبر بندگان بر خدا حجت :فرمودعقل خدا و ان
است
: السالم علیه عبداهلل أبی قال...ِلْقَعْلِابَفَفَرَعُمهَقِلَاخ ُدَابِعْلاُمهَل ُرِّبَدُمْلا ُهَّنَأ َو َنُوقُولْخَم ْمُهَّنَأ َو...18
... : علیه اهلل سالم صادق امامخرد بوسیلهدانند و شناسند را خود آفریننده بندگانمدبر او هم و مخلوقند که
است آنها
ٌقِیرَط ِمَلَاعْلا ِعِنَاص ِتَابْثِإ َىلِإ ْنُکَی ْمَلِلْقَعْلِاب َّالِإَسحُی َال ُهَّنَأِل19
ادلهاهینربومتعالاونددخاثباتعلیهمبیتاهلایاتورونصوصاز)شیءکمثلهلیس(السالم:
: )ممکنموجودهایویژگی ومناط( متعالاونددخاثباتدرّلواقدم
شیء آنکه یعنی ،شود روشن اشیاء ّتیمخلوق ِالکم است الزم که بدانیم چیز هر از پیش بایدباید اشیاء و
!؟ بگوییم مخلوق ها آن به ما تا باشند چگونه
اس خالق به نیازمند که کنیم می اقرار و گوییم می مخلوق آن به باشد چگونه اگر موجود یک؟ ت
آفر را او اینچنین که است خالقی را او کنیم ُکمح تا باشد شیء یک در باید هایی مالک چه؟ است یده
17(ط الكافي-ج ،)اإلسالمية1:ص ،25
18(ط الكافي-ج ،)اإلسالمية1:ص ،29
19ج بحار90ص91
- 14. 14
نصوص و روایات مجموعه از . است شده اشاره آن به ًالکام ما روایی نصوص در که است مهم بسیار نکته این
گر می استفاده اینگونه: است مخلوقات های ویژگی زیر های مالک که دد
1-محدودیت
2-میلیون و گردن و پا و دست دارای که انسان مانند ،بودن اجزاء دارای ( بودن متجزیه) است سلول ا
3-بودن مقداری
4-بودن پذیر نقصان و زیاده
5-بودن پذیر تغییر
.است خالق یک به احتیاج و فقر معیار و است مخلوقیت معیار و مالک و مناط همه ها این
:بیان
محدود یعنی ( دارد آخر و اول و دارد انتها و ابتدا و ،است تقسیم قابل و شمارش قابل و عددی که موجودی
نیازمند موجودی چنین ،) بودن زیادی و کمی پذیرش قابل ( بودن عددی و محدودیت همین دلیل به ) است
اصطالح به اوصاف این با موجودی چنین یعنی ،است خالق بهبه و ( است الوجود ممکن متکلمین و فالسفه
،شود نابود و برود بین از شود می و شود موجود شود می آنکه یعنی ) یبطل و یوجد ان یجوز : روایات تعبیر
کند پیدا ّموس و ّمود فرد تواند می صفات این با موجود این همچنین .ندارد ضرورت آن برای عدم و وجود و
مثال (1تواند می اسب یک ،دارید اسب یک االن شما :2میتواند و باشد اسب3اصال تواند می و باشد اسب
نبا موجود نیز اسب یک همینحاالت این از کدام هیچ اما است ممکن حاالت این از کدام هر ًالعق شد
) نیست واجب و ندارد ضرورت
موجود همچنینمی ًالعق یعنی است ُقصانن و زیاده قابل ،است پذیر تغییر که جهت آن از مقداری و محدود
است ُقصانن و زیاده قابل مقداری و محدود موجود هر لذا کاست آن از شود می و نمود اضافه آن به شود
مثال (2میز یک :3میز این است ممکن ًالعق آیا ،بگیرید نظر در را ناهارخوری متری4می بله ؟ بشود متر
توان1میز این است ممکن آیا ،افزود آن به دیگر متر2توان می بله بشود متر1آ از مترهر پس ،کاست ن
) نیست امان در نابودی از ًالوعق است نقصان و زیاده قابل ،میز همانند محدودی شیء
- 15. 15
موجودی چنینتوضیح ) است الوجود ممکن ( باشد معدوم شود می و باشد موجود شود می صفات این با
محدود شیئی چنین وقتی ،است ضروری او برای نبودن نه و است ضروری موجود این برای بودن نه : آنکه
،کند تغییر دیگری حالت به صفتش اینکه یا و هست که باشد همینگونه صفتش تواند می ًالعق استشود می
.نباشد اصال یا و بشود تا دو و کند پیدا ّمود فرد
اجزا دارای ( متجزی و مقداری و محدود که شیئی هر لذاافزایش قابل ،است پذیر تکرار و پذیر فرد است ) ء
ّتیلع گوید می عقل هست که حال ،نیست ضروری او برای نبودن و بودن که موجودی هر ،است ُقصانن و
. است نموده ایجاد و است آورده بوجود شکل این به را آن که دارد
:ّمودقدم
!؟ نیست شیء این مثل یا است شیء این مثل ُمکنم ِءشی این ّتلع و خالق : سوال
دارای و ) اجزاء دارای ( متجزی ،عددی ،مقداری آن خود مانند نیز الوجود ممکن شیء این ّتلع آیا : توضیح
!؟ خیر یا ؟ است ) زیادی و کمی پذیرش ( ُقصانن و زیاده قابل و جزء و کل
آن پس : گفت خواهیم است شیء این مثل نیز شیء این ّتلع بله : شود گفته باال سوال به پاسخ در چنانچه
یعنی است مبتال شیء همین ِددر به نیز ّتلع،است نقصان و زیاده قابل ،نباشد شود می و باشد شود می نیز آن
او برای مذکور شیء آن مانند دارد که حاالتی از کدام هیچ و است متجزی ،است مقداری ،است عددی
!!ندارد ضرورت
،هستند مبتال درد این به اینها همگی باشند آن مانند که شویم قائل ّتلع این برای نیز دیگر ّتلع هزاران اگر
و هستند نقصان و زیاده قابل که هستند محدود مجموعه یک ها این ی همه آنکه نتیجه پسالوجود ممکن
مقام در ولو کرد کم ها آن از یا و افزود توان می ها این تک تک به و نباشند شود می باشند شود می (هستند
یک باید نباشند شود می و باشند شود می چون مجموعه این ّلک گوید می عقل نتیجه در ،) عقلی فرض
شبیه نباید دیگر او که باشد مجموعه این غیر و خارج موجودیو محدود ها این مانند یعنی ( باشد ها این
این باید باشد ها این شبیه نباید که موجودی یک لذا ) نباشد متجزی و نقصان و زیاده قابل و ومقداری عددی
.باشد کرده ایجاد را ها
- 16. 16
این ،ها این با متباین و اینها از ماورای و اینها از متعالی موجود یک پسهاایجاد راکو ردهعقالنباید دیگر او
را در سوال همین باشد محدود اگر که چرا باشد محدودگو می عقل و شود می ایجاد او با بطههمین خود ید
!؟ است کرده ایجاد کسی چه را
ز قابل و محدود مجموعه یک ما لذاّلع که ،داریم نقصان و یادهخالقی و تآن که داردخالقحمانند باید تما
نداشته ابعاض ،باشد احد ،باشد شیء کمثله لیس ،باشد االشیاء بخالف ٌءشی ،نباشد ها اینبپذیر تقسیم ( اشد
.نباشد پذیر تبدیل و پذیر تغییر ، ) نباشد
زی بسیار کلماتی در معانی این السالم علیه جواد امام مقدس وجود از نورانی روایت یک درشده بیان دقیق و با
: است
َىوِس َام َّنَأِل ... : علیه اهلل سالم الجواد االمامٌئِّزَجَتُم ِدِحَاوْلاَو ِةَرْثَکْلا َو ِةَّلِقْلِاب ٌمَّهَوَتُم َال َو ٌئِّزَجَتُم َال ٌدِحَاو ُهَّلال َو
َأ ٍئِّزَجَتُم ُّلُکَهل ٍقِلَاخ َىلَع ُّلَاد ٌقُولْخَم َوُهَف ِةَرْثَکْلا َو ِةَّلِقْلِاب ٍمَّهَوَتُم ْو...20
کم نه و است پذیر تجزیه نه که است واحدى خدا و است پذیر تجزیه است واحد خداى جز آنچهودر بیش
شود بیش و کم تصور آن در آنچه یا است پذیر تجزیه آنچه هر و شود تصور او ذاتاست مخلوقىداللت که
دارد خویش خالق بر
:ایتورنکات
) است اجزاء دارای ( متجزی چیز همه متعال خداوند جز به
نداریم متعال خداوند ذات جز به ّدیرمج موجود
ُقصن و زیاده به توهم قابل متعال خدای خداوند ذاتنیست ) زیادی و کمی ( ان
است مقداری و عددی و محدود و متجزی ذات ویژگی پذیری نقصان و زیاده
است مخلوق ) متجزی ( نقصان و زیاده قابل شیء هر
نب شود می و باشد شود می ( است الوجود ُمکنم باشد نقصان و زیاده قابل که چیزی هر)اشد
20(ط الكافي-ج ،)اإلسالمية1:ص ،116
- 17. 17
: علیه اهلل سالم رضا امام نورانی وجود از دیگری روایت
َنَأ ِلُوقُعْلا ِةَدَاهَشِل : السالم علیه ّضارال قالَلُکُوقلْخَم ٍدُودْحَم21
…
) دارد خالقی ( است مخلوق محدودی هر که میدهند شهادت عقول
: علیه اهلل سالم صادق حضرت از دیگری روایت
ِرَّابَجْلا ِدْبَع ِنْب ِدَّمَحُم ْنَع َسِیرْدِإ ُنْب ُدَمْحَأ:َلَاق ٍرُوفْعَی ِیبَأ ِنْبا ِنَع َنَامْثُع ِنْب ِلْیَضُف ْنَع َىیْحَی ِنْب َنَاوْفَص ْنَع-
السالم علیه ِهَّلال ِدْبَع َابَأ ُتْلَأَس-َلَج َو َّزَع ِهَّلال ِلْوَق ْنَعَّامَأ َو ُهَانْفَرَع ْدَقَف ُلَّوَأْلا َّامَأ ُتْلُق َو ُرِخْآلا َو ُلَّوَأْلا َوُهُرِخْآلا
ُهَّنِإ َلَاقَف ُهَرِیسْفَت َانَل ْنِّیَبَفَسْیَلْیَشْنِم َو ٍنْوَل َىلِإ ٍنْوَل ْنِم ُلِقَتْنَی ْوَأ ُلَاوَّزال َو ُرُّیَغَّتال ُهُلُخْدَی ْوَأ ُرَّیَغَتَی ْوَأ ُدِیبَی َّالِإ ٌءٍةَئْیَه
ِز ْنِم َو ٍةَفِص َىلِإ ٍةَفِص ْنِم َو ٍةَئْیَه َىلِإِینمَلَاعْلا َّبَر َّالِإ ٍةَدَایِز َىلِإ ٍنَاصْقُن ْنِم َو ٍنَاصْقُن َىلِإ ٍةَدَای22
د را زوال و تغییر اینکه یا ،شود می دگرگون و رود می میان از اینکه مگر نیست چیزی هیچیا ،است راه آن ر
دی صفتی به صفتی از و ،دیگر شکل به شکلی از و ،دیگر رنگ به رنگی از اینکهزیا از و ،گرنقصان به رو ده
. عالمیان پروردگار مگر رود می زیادی به رو نقصان از یا
: فرمایند می بلند روایت یک در السالم علیه امیرالمومنین همچنین
…ِقَارِتْفِالِعِنَّاصالُوددْحَمْلا َنِم ِّدَاحْلا َو ِعُونْصَمْلا َنِم23
…
.باشند داشته تفاوت شده محدود و نهنده حد و ،آفریده و آفریدگار که است الزم زیرا
: فرماید می السالم علیه معصوم امام دیگر روایت در
َفْیَک َوِیرْجَیِهْیَلَعَی ْوَأ ُهَارْجَأ َوُه َامُههْنُک َأَّزَجَتَل َو ُهُتَاذ ْتَتَوَافَتَل ًاِذإ ُهَأَدَتْبا َوُه َام ِهْیَلِإ ُدُوع24
21:ص ،النص ،)(للطوسي األمالي22
22(ط الكافي-ج ،)اإلسالمية1:ص ،115
23(ط الكافي-ج ،)اإلسالمية1:ص ،140
24:ص ،)(للصدوق التوحيد40
- 18. 18
:نتیجه
ا و ) احد اهلل هو قل ( است خارج اجزاء و مقدار و کمیت ،عدد ی مقوله از ،سبحان خداوندهستند مخلوقات ین
. ) هستند کل و جزء و اجزاء دارای ( متجزی و عددی ،مقداری ،محدود که
: کنیم می توجه السالم علیه امیرالمومنین به منسوب روایتی از بخشی به نهایت ودر
.. : السالم علیه امیرالمومنین قالَّلَج َو َّزَع ُهَّنِإ ِلِئَاقْلا ُلْوَق َو َانُّبَر َکِلَذَک ٌهْبِش ِءَایْشَأْلا ِیف ُهَل َسْیَل ٌدِحَاو َوُه .
ُمِسَقْنَی َال ُهَّنَأ ِهِب ِینْعَی َىنْعَمْلا ُّیِدَحَأِیفٍمْهَو َال َو ٍلْقَع َال َو ٍدُوجُو»َلج َو َّزَع َانُّبَر َکِلَذَک25
واحدی اوگوینده سخن و است اینچنین ما پروردگار نیست شبیهی او برای اشیاء در که استکگوید می ه
است المعنى احدى جل و عز جناب آنیعنیوج در نه نمیشود منقسم خدا که میکند قصد این ازو ذهنى ود
.است چنین ما جل و عز پروردگار و خیال و وهم در نه و عقل در نه و خارجى
: نکات
نه یعنی است المعنی احدی خداوندتحل و ذهن در نه و است تقسیم قابل او خارجی وجودذهنی یل
است خیال و وهم در انقسام قابل نه و است تقسیم و انقسام قابل.
است مقدار و کمیت خالق ،متعال خداوند.ندارد مقدار خود و
-----------------------------------------------دوم جلسه پایان------
: سوم جلسه
:فطرتاهر
شهود طریق دو به ه را این (به قائلین غیر ( شهودی غیر و ) حق ذات شهود به قائلین ( ی)تقسیم ذات شهودی
)شود می
25:ص ،)(للصدوق التوحيد83
- 19. 19
که شد بیان اول جلسه درآنکه بدون انسان که معناست این به و است فطرت رویکرد معرفتی رویکرد یک
بدیهیات مثل را معرفت این و است روشن او برای سبحان خداوند مسئله باشد داشته برهان و عقلی ادله به نیاز
م و متوجه انسان که شود حادث غفلتی دنیا در است ممکن لکن ،است واجد خود درون در نحوغریزی بهلتفت
دارد خود درون در که آنچه به نمایند می متذکر را انسان و آیند می نیز السالم علیهم انبیاء و نباشد خداوند به
انسان خود درون در که است معرفت این به تذکر مکتب این در انبیاء کار پس ،کند می وجدان را آن و
!است موجود
:طریقاینبررسیونقد
رویکرد و مکتب این طرفداران از که دلیل این به دانیم نمی معتبر را طریق و دلیل این بگوییم باید امر ابتدای
؟ چیست بودن بدیهی از شما منظور :کنیم می سوال
: آوریم می بدیهیات با رابطه در مثال چند بدیهی معنای یادآوری برای ابتدا
مثالل1کل کنید می ّروتص که همین فرمایید می ؟ چرا گوییند می است بزرگتر جزء از کل گویید می شما :
را!نیست دلیل طلب به نیاز و است بزرگتر جرء از کل که کنید می تصدیق را جزء کنید می تصور و
مثال2مثلث :3حتی ندارد دلیل به نیاز است روشن و است واضح چون : گویند می ؟ چرا میگویید ،دارد ضلع
ن طلب دلیل انسان باشد داشته دلیل به نیاز اگر. است بدیهی چون کند می
مثال3که است بدیهی خوب ،نباشد هم و باشد هم چیزی یک شود نمی یعنی است ُحالم نقیضین اجتماع :
به نیاز و گوییم می بدیهی و واضح مسئله یک مسئله این به نباشد هم و باشد هم چیز یک که نیست ممکن
دل طلب. کنیم نمی احساس خود در یل
می ) شد گفته بحث اول در که معنایی به فطرت رویکرد ( اعتقادی رویکرد این طرفدارانخداوند : گویند
تجربه خالف این حالیکه در ،خواهد نمی دلیل و )باشد می باال های مثال مانند یعنی ( است اینگونه نیز سبحان
رابطه در ًاحقیقت آیا !؟ اند همینگونه هستند ما بین در که ) کودکانی ( هایی بچه این آیا .باشد می ما وجدان و
و !؟ خواهند نمی دلیل خدا وجود باآن زمانیکه حتی ما !؟ کنند نمی سوال ما از ًاّبتمر متعال خداوند مورد در
می سوال خدا شکل ،خدا ی اندازه ،خدا جای ،خدا رنگ با رابطه در باز ،کنیم می ملتفت خداوند به را ها
صمد ،است احد ،ندارد مکان ،ندارد رنگ که دارد وجود ذاتی که کند تصور تواند نمی ًالاص و ،کننداست
باز دهید می توضیح آنها برای بار ها ده اینکه وجود با که اید دیده وضوح به را مطلب واین !! آن مانند و
گردند نمی مکانمند غیر و زمانمند غیر و مقداری غیر و متجزی غیر ذات به ملتفت و متوجه و کنند می سوال